معنی کلمه شش طاق در لغت نامه دهخدا
فلان شش طاق دیبا را برون بر
بزن با طاق این ایوان برابر.نظامی.جهاندار مهین خورشید آفاق
که زد بر فرق هفت اورنگ شش طاق.نظامی.جهت شش طاق او بر دوش دارد
فلک نه حلقه هم در گوش دارد.نظامی. || کنایه از آسمان است :
زآن گوهر و نافه چرخ شش طاق
پرزیور و عطر کرده آفاق.نظامی.بسی گشتم درین خرگاه شش طاق
شگفتی ها بسی دیدم در آفاق.نظامی.من آن ابرم این طرف شش طاق را
که آب از جگر بخشم آفاق را.نظامی.