معنی کلمه شریعتمدار در لغت نامه دهخدا
شریعتمدار. [ ش َ ع َ م َ ] ( اِخ ) استرآبادی تهرانی. شیخ محمد حسن پسر حاج محمد جعفر و برادر شیخ علی استرآبادی تهرانی ، مانند پدر و برادر خود از افاضل عصر خود بود و از تألیفات اوست : 1- اساس الاحکام فی شرایع الاسلام. 2- مظاهر الانوار. وی به سال 1318 هَ. ق. درگذشت. ( از ریحانة الادب ج 2 ص 320 ).
شریعتمدار. [ ش َ ع َ م َ] ( اِخ ) استرآبادی. شیخ علی بن محمد جعفر فرزند شریعتمدار استرآبادی معروف از فقها و دانشمندان بود و مانند پدر خود تألیفاتی داشت که از آنجمله است. 1- انیس الغربا. 2- بحرالدرر ( در علم نحو ). 3- البروق اللامعة. 4- بوستان ( منظومه پارسی در تجوید ). 5- غایة الاَّمال فی علم الرجال. 6- نهایة الاَّمال. و چندین اثر دیگر. وی به سال 1315 هَ. ق.در تهران درگذشت. ( از ریحانة الادب ج 2 صص 319-320 ). رجوع به همان مأخذ شود.
شریعتمدار. [ ش َ ع َ م َ ] ( اِخ ) استرآبادی تهرانی. محمد جعفربن ملاسیف الدین استرآبادی تهرانی. از فقها و مجتهدان قرن سیزدهم هجری قمری بود و از آثار اوست : 1- آب حیات ( در اصول دین ). 2- اثبات الفرقة الناجیة. 3- الاربعین فی فضائل امیر المؤمنین. 4- ارشاد المسلمین. 5- اعمال العلوم. 6- الایجاز فی فوائد الدرایة و الرجال. 7- تجوید القرآن. 8- تحفة العراق فی علم الاخلاق. 9- جامع الفنون. 10- الخزائن. 11- حیات الارواح. 12- الشوارع. 13- صفات الباری. 14- مدائن العلوم. 15- مصباح الهدی. 16- المصابیح. 17- نجم الهدایة. 18- ینابیع الحکمة. و چندین اثر دیگر. وی به سال 1263 هَ. ق. در 66سالگی درتهران درگذشت. ( از ریحانة الادب ج 2 صص 318-319 ). رجوع به همان مأخذ شود.
شریعتمدار. [ ش َ ع َ م َ ] ( اِخ ) دامغانی. از علمای معاصر بود. از مؤلفات اوست : 1- انتباه نامه اسلامی. 2- بت پرستی یا مسیحیت کنونی. ( ترجمه کتاب عقائد الوثنیة فی الدیانة النصرانیة ). وی به سال 1346 هَ. ق. درگذشت. ( از ریحانة الادب ج 2 ص 320 ).