شاه خاور

معنی کلمه شاه خاور در لغت نامه دهخدا

شاه خاور. [ هَِ وَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید است. ( برهان قاطع ) ( از فرهنگ نظام ). شاه خرگاه مینا. شاهد روز. شاه گردون. شاهنشاه زند و استا. شاه یک اسبه. کنایه است از آفتاب. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). مهر. هور. شمس.

معنی کلمه شاه خاور در فرهنگ فارسی

کنایه از خورشید است است شاه خرگاه مینا شاهدروز .

جملاتی از کاربرد کلمه شاه خاور

جدا گشته چون شاه خاور ز کام کنون کرده خاور زمین را مقام
ز مشرق شاه خاور تیغ برداشت سپاه زنگبار اقلیم بگذاشت
به تخت آسمان چون شاه خاور ز فتح دیو شب کج ماند افسر
گه طلوع درت را چو بوسه زد خورشید سپهرش از پی آن نام شاه خاور کرد
غریق موج خون شد شاه خاور که هر سو از تن او بود خنجر
هندویت رانده بر شاه خاور سپه لشکر زنگت آورده بر چین حشر
مرا شاه خاور فرستاد پیش که از تو بدانم یکی کمّ و بیش
به گوش آگهی شد که خاور خدای که شد شاه خاور به دیگر سرای
فرو شد شاه خاور در سیاهی برآمد ماه بر اورنگ شاهی
که چون شاه خاور بود باب تو به بیشه چه باید خور و خواب تو