سلطان محمود غزنوی

معنی کلمه سلطان محمود غزنوی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سلطان محمود غزنوی در سال ۳۶۰ هجری قمری در «غزنین» یکی از شهرهای افغانستان که در دامنه سلسله کوههای سلیمان واقع شده است، به دنیا آمد او شصت و یک سال عمر کرد و در سال ۴۲۱ هجری قمری در همان بلاد وفات نمود.
یکی از القاب معروف وی «غازی» است، که به جهت زادگاه وی او را بدین نام ملقب کردند. پدر محمود، ابومنصور ناصر الدوله «سبکتکین» نام داشت، که داماد «البتکین» است و مانند او از غلامان ترک نژاد بود. البتکین که اساس حقیقی دولت غزنوی از اوست، سبکتکین را در نیشابور از تجار برده فروش خریداری کرد و سپس او را به دامادی خود درآورد. در سال ۳۶۶ هجری سبکتکین جانشین البتکین گردید. سبکتکین به مدت نوزده سال سلطنت کرد.
رسیدن به سلطنت
پدر سلطان محمود در سال ۳۸۷ در هنگام بازگشت از پایتخت خود (بلخ) به شهر غزنه، در راه فوت کرد و در این زمان محمود در خراسان به ادارۀ امور اشتغال داشت. وقتی جنازه سبکتکین به غزنه رسید، بنابر وصیت او، پسر کوچکش «اسماعیل»، حاکم گردید، لکن محمود این واقعه را نپسندید و با کمک عموی خود «بغراجق» و برادر دیگرش «نصر» به جنگ اسماعیل رفته و بر او ظفر یافت. و به این ترتیب به حکومت رسید.
اقدامات حکومتی
سلطان محمود پس از رسیدن به قدرت، سرداران معروف دولت سامانی را مغلوب کرد، سیستان را از «احمد صفاری» گرفت، سپس چون مردم خوارزم بر ابوالعباس مامون که داماد محمود بود شوریدند و او را کشتند به آنجا لشکر کشید و آن جا را فتح کرد. مردم سیستان که از جنایات «خلف بن احمد» به ستوه آمده بودند از سلطان محمود تقاضای کمک کردند و او هم که مترصد چنین فرصتی بود، به آنجا حمله کرده و خلف را در قلعه طاق سیستان محاصره کرد. خلف پس از چهار ماه مقاومت تسلیم شد و سیستان در ماه صفر سال ۳۹۳ به تصرف محمود درآمد. و اما در مورد خوارزم که همان سرزمین «خبوه» است که در ماوراء النهر قرار دارد، سلطان محمود به بهانه انتقام خون ابوالعباس مامون بن محمد صاحب جرجانیه و نجات خواهر خویش که در تزویج فرزند ابوالعباس بود به آن منطقه حمله کرد و پس از جنگ در محل هزار اسب در نزدیکی جرجانیه سپاهیان خوارزمشاه را شکست سختی داد و در تاریخ پنجم صفر المظفر سال ۴۰۸ وارد آن ناحیه شد.
دین و مذهب
...

جملاتی از کاربرد کلمه سلطان محمود غزنوی

امیر منصور دوم، فرماندهی ارتش نیشابور را به بکتوزون داد؛ ولی سلطان محمود غزنوی که از این موضوع ناراحت بود به امیر نوشت که خراسان را امیر نوح دوم به او داده بوده و اکنون نیز باید در دست او باشد. امیر منصور به او پاسخ فرستاد که بلخ و ترمذ و هرات و غزنه و بُست از آن او باشد و بقیه خراسان را به بگتوزون واگذارد. تلاش‌های مسالمت‌آمیز محمود به جایی نرسید و او به نیشابور لشکر کشیده، بگتوزون گریخته و محمود وارد شهر شد.
خواجه بونصر مشکان، دبیر دیوان رسالت سلطان محمود غزنوی و پسرش سلطان مسعود غزنوی بود.
در دوران غزنویان و سلجوقیان رشد جامعه یهودی ادامه یافت به صورتی که بسیاری از ایشان به دربارهای این حکومت‌ها راه یافتند از این جمله می‌توان از اسحاق نامی که در دربار سلطان محمود غزنوی مأمور اداره معادن سرب بلخ بود و همچنین چندین یهودی که در دستگاه خواجه نظام‌الملک طوسی به امور دیوانی مشغول بودند را نام برد.
مردمانی از مرکز افغانستان که توسط سلطان محمود غزنوی به اسلام گرویده بودند.
نقلست که پدرش دوستدار سلطان محمود غزنوی بود چنانکه سرائی ساخته بود و جمله دیوار آنرا صورت محمود و لشکریان و فیلان او نگاشته شیخ طفل بود گفت: یا بابا از برای من خانه ای بازگیر ابوسعید همه آن خانه را الله بنوشت پدرش گفت: این چرا نویسی گفت: تو نام سلطان خویش می‌نویسی و من نام سلطان خویش پدرش را وقت خوش شد و از آنچه کرده بود پشیمان شد و آن نقشها را محو کرد و دل بر کار شیخ نهاد.
سلطان محمد غزنوی پسر سلطان محمود غزنوی ، پس از درگذشت پدرش و بنا به وصیت او به سلطنت رسید.