سست پیمان. [ س ُ پ َ / پ ِ ] ( ص مرکب ) بی ثبات درعهد و شرط و پیمان شکن. ( ناظم الاطباء ) : نه رفیق مهربان است حریف سست پیمان که به روز تیرباران سپر بلا نباشد.سعدی ( کلیات چ فروغی ص 105 ).ای سخت جفای سست پیمان رفتی و چنین برفت تقدیر.سعدی.سست پیمانا چرا کردی خلاف عقل ورای صلح با دشمن اگر با دوستانت جنگ نیست.سعدی.
معنی کلمه سست پیمان در فرهنگ عمید
سست عهد، آن که به عهدوپیمان خود عمل نکند، پیمان شکن.
معنی کلمه سست پیمان در فرهنگ فارسی
بی ثبات در عهد و شرط و پیمان شکن
جملاتی از کاربرد کلمه سست پیمان
من خود نخواهم برد جان از سختی هجران، ولی ای عمر، چندان صبر کن کان سست پیمان در رسد
ز بس کان سست پیمان در حق من بدگمان باشد عجب دانم که دیگر در مقام امتحان باشد
مدار کار جهان در زمان دولت توست نه بر سپهر که او سخت سست پیمان است
عروس دنیا هر چند سخت نیکوروی درو مپیچ که بد عهد و سست پیمان است
هر کاو ز صحبت ما غیبت کند یقین دان کان یار سست پیمان اغیار ماست امشب
بند صبر و درد عشق من نگشتی سست و سخت گرنه دلبر سخت جور و سست پیمان باشدی