زغیر

معنی کلمه زغیر در لغت نامه دهخدا

زغیر. [ زَ ] ( اِ ) زعیر. تخم کتان را گویند. ( از برهان ) ( از آنندراج ). بزرک و تخم کتان. ( ناظم الاطباء ). تخم کتان. ( از جهانگیری ) ( از شرفنامه منیری ) ( غیاث اللغات ). تخم کتان که از آن روغن چراغ گیرند و صاحب نصاب بمعنی کتان گفته... ( فرهنگ رشیدی ). مرو است و اسم فارسی تخم کتان. ( تحفه حکیم مؤمن ) :
هر دل که ز رشک در زحیر است
در زیر جواز چون زغیر است.سراج الدین راجی ( از فرهنگ رشیدی ).رجوع به زعیر شود.

معنی کلمه زغیر در فرهنگ عمید

بزرک، تخم کتان.

معنی کلمه زغیر در فرهنگ فارسی

تخم کتان را گویند تخم کتان که از آن روغن گیرند

جملاتی از کاربرد کلمه زغیر

نام بردی زغیر از آن لب نوش بر بزخمم نمک پراکندی
چون خانه زغیر خویشتن خالی دید در صفۀ دل درآمد و خوش بنشست
زان نظر عشق و عاشق و معشوق گشت هریک زغیر خود ممتاز
نکنی زغیر شکوه رخ زرد و اشگ گلگون فکند زپرده بیرون همه روزه راز عاشق
ببند خادم ایوان در سراچه که ما بدوست مشتغلیم و زغیر دوست نفور
و گفت: انس خلوت گرفتن است ا زغیر خدای.
پیک خیل خیال دوست رسید کشور دل زغیر او پرداخت
کونام و کو نشان زغیر وکجا هست غیر یارست ظاهر از همه نام ونشان که هست
کی بود ‌آنکه مست‌مست شسته زغیر دوست دست پشت کنم بهر چه هست روی بروی او کنم
گشته نادان زغیر یار و زیار سخت دانا و آگه و بیدار