شکاندن

معنی کلمه شکاندن در لغت نامه دهخدا

شکاندن. [ ش ِ دَ ] ( مص ) در تداول اطفال ، شکستن. در تداول عامه ، شکستن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شکستن شود.

معنی کلمه شکاندن در فرهنگ عمید

شکستن، خرد کردن.

معنی کلمه شکاندن در فرهنگ فارسی

شکستن، خردکردن
( مصدر ) شکستن . توضیح شکستن خود متعدی است و احتیاجی بدین فعل نیست .

جملاتی از کاربرد کلمه شکاندن

حوالی ساعت ۸ صبح جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱ براساس تصاویری منتشر شده از دوربین‌های مداربسته سفارت، یک خودرو پراید به پشت یکی از خودروهای سفارت که مقابل در سفارت جمهوری آذربایجان پارک شده بوده می‌کوبد. سپس سرنشین خودرو پراید پیاده شده و با تکان دادن دست به پلیس ایرانی مقابل ساختمان سفارت، با کلاشنیکف وارد سفارت شده و برای دقایقی با افسران امنیتی جمهوری آذربایجان درگیر می‌شود. مهاجم پس از درگیری در سفارت به خودرو خود بازمی‌گردد و با برداشتن پتک و کوکتل مولوتف قصد شکاندن در و به آتش کشیدن سفارت را نیز داشته‌است و در این زمان طولانی خبری از نیروی انتظامی نبوده‌است.