سن

سن

معنی کلمه سن در لغت نامه دهخدا

سن. [ س َ ] ( اِ ) رستنی باشد که بر درختها پیچد و به عربی عشقه خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). عشقه بود که بر درخت پیچد. ( لغت فرس اسدی ) ( تحفه حکیم مؤمن ). || سان که مثل و مانند و رسم و عادت و طرز و روش باشد. || سنان. نیزه. ( برهان ) ( آنندراج ).
سن. [ س َن ن ] ( ع مص ) تیز کردن کارد را بفسان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تیز کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || نصب کردن سنان به نیزه. || مالیدن دندان را به سواک. || سخت راندن شتران را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نیک راندن شتر. ( تاج المصادر بیهقی ). || ظاهر کردن و آشکارا کردن کاری را. || سفال گردانیدن گل. || سنان زدن یا بدان گزیدن یا شکستن دندان او را. || خوابانیدن و برجستن بر آن. || گذاشتن شتران را در چراگاه. || نیکو کردن سیاست و تیمار کسی را. || تصویر آن چیز کشیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || سن علیه الدرع او الماء؛ ریخت آن را بر آن. ( منتهی الارب ). || زره به خویشتن فروگذاشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). || رفتن در آن راه. || آرزومند طعام کردن کسی را چیزی. || ریختن خاک بر زمین. || بلند کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بلند شدن. ( المصادر زوزنی ). || آب بر روی ریختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
سن. [ س ِن ن ] ( ع اِ ) دندان. || سال. ( منتهی الارب ). || عمر. مدت عمر. زندگانی. هنگام از عمر. ( ناظم الاطباء ). عمر. ( منتهی الارب ). سال و عمر. مؤنث است در مردم باشد یا غیر آن. ج ، اسنان. ( آنندراج ). || گاو دشتی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گاو نر. ( مهذب الاسماء ). || تیزی مهره پشت. || جای تراش از قلم. || زبان قلم. || شاخ. || دانه از سیر. || دندانه راسن. || اکل شدید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
- سن بلوغ ؛ هنگامی که شخص مکلف شود و به تکلیف رسد. ( ناظم الاطباء ).
- سن تمیز ؛ هنگامی که شخص شاعر شود و خوب و بد را بشناسد.
- سن رشد ؛ سن قانونی. بلوغ سن.
- سن شباب ؛ جوانی. ( ناظم الاطباء ).
- سن شیخوخت ؛ پیری. ( ناظم الاطباء ).
- سن قانونی ؛ سال و مدت عمری که پس از آن قانون اجازه میدهد کلیه معاملات را شخصاً انجام دهد.
- سن و سال ؛ عمر و زندگانی. ( ناظم الاطباء ).
سن. [س ِ ] ( اِ ) حشره ای است که رطوبت ساق خوشه های گندم و جو بمکد و آنرا خشک یا نزار کند. ( یادداشت مؤلف ).
سن. [ س ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قصبه ٔنصار بخش قصبه معمره شهرستان آبادان. دارای 350 تن سکنه. آب آن از شطالعرب و لوله کشی خسروآباد. محصول آنجا حنا، مختصری انگور و خرما. شغل اهالی آنجا زراعت ، ماهیگیری ، حصیربافی و گلاب گیری است. ساکنین از طایفه نصار هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

معنی کلمه سن در فرهنگ معین

( ~ . ) [ فر. ] (اِ. ) صحنة نمایش .
(س ) (اِ. ) حشره ای است ریز با بال های کوچک و دهانی خرطومی شکل که آفت گندم است .
(سَ ) (اِ. ) گیاهی است که بر درخت پیچد، عشقه ، سرند، کشور.
(س نُ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - دندان . ۲ - عُمر.

معنی کلمه سن در فرهنگ عمید

عشقه، گیاهی که بر درخت می پیچد: هست بر خواجه پیخته زفتن / راست چون بر درخت پیچید سن (رودکی: ۵۰۵ ).
مدتی که از عمر انسان یا جاندار دیگر گذشته باشد، مدت عمر و زندگانی.
* سن بلوغ: سنی که دختر یا پسر به رشد طبیعی برسد، حد رشد یا بلوغ دختر در دین اسلام نه سالگی و پسر چهارده سالگی است.
* سنِ تمییز: سنی که وقتی انسان به آن برسد نفع و ضرر خود را می شناسد.
حشره ای ریز و دارای بال های کوچک با دهانی به شکل خرطوم که با آن شیرۀ ساقه و خوشۀ جو یا گندم را می مکد و از بزرگترین آفات گندم و برخی درختان مانند سیب و گلابی است و برای دفع آن علاوه بر سَم از نوعی زنبور استفاده می شود.
در تئاتر، قسمتی از سالن که در آنجا نمایش اجرا می شود، صحنۀ نمایش.

معنی کلمه سن در فرهنگ فارسی

دپارتمانی است در مرکز شمال فرانسه
( اسم ) صحنه نمایش صحنه .
دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرم شهر .

معنی کلمه سن در دانشنامه عمومی

سن (رود). سن رودی است به ویستولا می ریزد. این رود از کشور لهستان می گذرد.

معنی کلمه سن در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مدت عمر انسان یا موجود زنده دیگر را سن می گویند.
سِن مدت عمر یا شمار سالهای زندگی انسان یا موجود زنده دیگر می باشد.
کاربرد سن درفقه
عنوان یاد شده به مناسبت در بابهایی چون طهارت، صلات، زکات، حج و حجر به کار رفته است.
احکام سن
...

معنی کلمه سن در ویکی واژه

سِن
سَن
سِن
گیاهی است که بر درختان پیچد، عشقه، سرند، کشور.
واژه ی سن با واژه ی سناتور هم ریشه است زیرا واژه پارسی کهن hanata و واژه ی پهلوی شنات ŝināt به معنی سال و سنه با تغییری در حرف ش که به س بدل شده ( خروش /خروس ) واژه ی پهلوی شنات به سنات بدل شده به زبان لاتین وارد شده بنابراین در لاتین سناتور معنی مسن ، و کهنسال و در معنی امروزی ریش سفید معنی می دهد .
سال‌شمارهای زندگی انسان یا موجود زنده دیگر، مدت عمر.
بخشی از سالن نمایش که معمولا بلندتر از کف سالن است و برنامه در آن، اجرا می‌شود.
(جانوری): حشره‌ای که آفت گیاهان بویژه گندم و برخی درختان مانند گلابی و‌ سیب تخم‌ریزی می‌کند.
تو، شما. دوم شخص مفرد.
دندان.
عُمر.
صحنه نمایش.

جملاتی از کاربرد کلمه سن

نه سئور سن
بوریس اِسپاسکی (به روسی: Бори́с Васи́льевич Спа́сский) (متولد ۳۰ ژانویه ۱۹۳۷), قهرمان شطرنج جهان از سال ۱۹۶۹ تا سال ۱۹۷۲ سه سال در سن ۳۲ سالگی بود.
افشین رامین در تیرماه سال ۱۳۴۰ شمسی در شهر کرمانشاه متولد شد. افشین، مقدمات موسیقی را در سن دوازده سالگی نزد دایی خود، کیخسرو پورناظری، مؤسس و سرپرست گروه شمس و مدیر خانه تنبور شمس، آموخت و پس از کسب مهارت‌ها و تجارب در سال ۱۳۶۴ به عضویت این گروه درآمد.
اوبائین، کوبائین (به ژاپنی: 黄梅院) (زمان حیات ۱۵۶۹–۱۵۴۳ میلادی) بزرگترین دختر تاکدا شینگن و همسر اصلی‌اش سانجونوکاتا بود. وی در سال ۱۵۵۴ (میلادی) و پس از اتحاد سه ولایت کوسوسون در سن دوازده سالگی با هوجو اوجیماسا ازدواج کرد.
در زن‌ها پوکی استخوان در سن ۳۵ سالگی آغاز می‌گردد.
در ماه اکتبر سال ۱۹۹۸، ایو سن لوران آخرین کالکشن آماده‌اش را برای مارک تجاری ریوِ گوش که بیش از ۳۰ سال پیش آن را ایجاد کرده بود، به نمایش گذاشت. او تا سال ۲۰۰۲ به ایجاد پوشاک گران‌قیمت و شیکش ادامه داد.
برزویه برای اولین بار در سن یازده سالگی در فیلم مدرسه‌ای که می‌رفتیم (۱۳۵۹) به‌کارگردانی داریوش مهرجویی نقشی ایفا کرد. او در دوران نوجوانی با توجه به علاقه به رشته عکاسی به این رشته روی آورد و با ادامه تحصیلات خود در این رشته فعالیت‌های خود را به صورت حرفه‌ای در عکاسی خبری، عکاسی صنعتی و عکاسی هنری ادامه داد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال اشتوتگارت، باشگاه فوتبال اوردینگن ۰۵، و باشگاه فوتبال سن پائولی اشاره کرد.
ایوان در ۱۳ فوریه ۱۷۶۹ در مسکو به دنیا آمد اما دوران کودکی او در شهر اورنبورگ و در تِوِر (این شهر از سال ۱۹۳۱ تا ۱۹۹۰ کالینین نام داشت) سپری شد. پدر او یک افسر برجسته ارتش بود که در ۱۷۷۵ از خدمت در ارتش استعفا داد و در ۱۷۷۹خانواده بینوای خود را ترک کرد. ایوان خیلی زود با فقر آشنا شد. نوجوانی بیش نبود که مجبور شد به عنوان کمک دفتردار کار کند. با زندگی در سن پترزبورگ کار دولتی یافت و کارمند خرده پای مجلس شد. او فقدان تحصیل منظم را با یادگیری مستقل ادبیات، ریاضی و زبان‌های فرانسه و ایتالیایی جبران کرد.
تحصیلات خود را در روسیه پایان داد و سپس به استخدام وزارت خارجه درآمد. مناصبی در سفارت ایران در سن پترزبورگ، تفلیس و استانبول داشت. سپس وزیر عدلیه شد و در اواخر عمر رئیس دارالشورای کبری بود.
گل!منیم ایسته دیگیم کعبه ییخیلماز اوجالار باشدادا کج گئده سن دیبده تراز ایله میسن
بویزید را گفتند بچه یافتی این چه یافتی گفت اسباب دنیا جمع کردم و بر سن قناعت ببستم و اندر منجنیق صدق نهادم، و بدریای نومیدی انداختم و براحت افتادم.
او در سال ۱۲۸۸ نایب‌الحکومه (فرماندار) دزفول شد و در همان سال به نمایندگی از این شهرستان به دوره دوم مجلس شورای ملی راه یافت. وکیل‌الرعایا نماینده همدان به اعتبارنامه اش اعتراض کرد، به این دلیل که باور داشت او به سن قانونی برای نمایندگی مجلس (سی سال تمام) نرسیده و همچنین، انتخابش از شهری که فرماندارش بوده، در صحت انتخابات تردید ایجاد می‌کند اما مجلس پس از تحقیقاتی این اعتراضها را وارد ندانست و در شانزدهم اردیبهشت ۱۲۸۹ به اعتبارنامه او رأی داد.
یا اسدا عن لنا فنعم ما سن لنا حبک قد حببنا فاعف لنا کل زلل