زشت رو
جملاتی از کاربرد کلمه زشت رو
صافدل ترک حق از بهره خوش آمد نکند زشت رو آینه بیهوده بزر می گیرد
عشق رسوا گشته از فریاد تو زشت رو تمثالش از بهزاد تو
ای مقبل ار سعادت دنیات رو نماید وآن زشت رو بچشم بد تو نکو نماید
(میان آینه و زشت رو صفایی نیست به اهل دل نشود چرخ مهربان هرگز)
کار من بد نما ولی نیکوست همچو آن زشت رو که نیکو خوست
ز راه تعجب مسیحاش گفت که ای زشت رو قحبه خاکسار
اسم باید که موافق بمسمی باشد زشت رو کی سزد ار نام جمالا باشد
وگر زشت رو بود اندر میان نخوردی بدادی بدان زنگیان
بار غم است بر دل و جان، ناز زشت رو داغی بود به کیسه ی دل، مهر پردغا
غلام باز آمد که می گوید که چشم من گناهی عظیم کرده بود می خواستم که وی را عقوبتی کنم، هیچ عقوبت زیادت از آن نیافتم که به این زشت رو نظر کنم!