لقمه حرام

معنی کلمه لقمه حرام در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نیاز به غذا از جمله امور فطری و غریزی انسان است. آنچه از اهیمت ویژ ه ای برخوردار است، این است که این نیاز چگونه و از چه راهی برآورده می شود؟ چرا که تاریخ نشان می دهد این نیاز و عواملی که رسیدن به آن را میسر می سازد، سرنوشت بسیاری از افراد را تغییر داده است. گاه به اصطلاح «خوردن یک لقمه نان» است که افراد را به خضوع در برابر اربابان زر و زور وامی دارد، که گاهی تا سرحدّ پرستش در مقابل آنها کرنش می کنند. دین مبین اسلام، همانند ادیان گذشته، پیروان خویش را به تاثیرات شگرف غذا در زندگی انسان آگاه ساخته است، مسئله ای که امروزه نیز برخی انسان ها از آن غفلت نموده اند.
تا قبل از دستورات روح بخش اسلام و حتی پس از آن، باور نمی کردند که غذا علاوه بر «ویتامین» و «پروتئین»، در مسائل روحی – روانی انسان نیز تاثیر داشته باشد. با گسترش مرزهای دانش بشری، تاثیرات غذاها بر روحیات انسانی مورد توجه دانشمندان قرار گرفت. آنان باور کردند که بسیاری از پدیده های اخلاقی به خاطر هورمون هایی است که غده های بدن تراوش می کند و تراوش غده ها رابطه نزدیکی با تغذیه انسان دارد؛ اما هنوز به این باور نرسیده اند که اولاً یک لقمه نیز می تواند آثار خاصی را بر انسان بگذارد و ثانیاً راه بدست آوردن غذا و چگونگی تهیه آن نیز تاثیرات بسیاری را در وجود انسان برجا می نهد؛ در حالی که در کلمات بزرگان دین ما به جای غذا به «لقمه» تعبیر شده است که بیانگر این نکته است که اثر غذا با یک لقمه نیز منتقل می شود و اثر خود را بر جان و روح انسان منتقل می نماید. از منظر اسلام طریقه بدست آوردن مال که سرانجام به لقمه و غذا تبدیل می شود، از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و عدم توجه به این امر عواقب بسیاری را به همراه دارد.در روایت است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «لَیَجِیئَنَّ اَقْوَامٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَهُمْ مِنَ الْحَسَنَاتِ کَجِبَالِ تِهَامَةَ فَیُؤْمَرُ بِهِمْ اِلَی النَّارِ، فَقِیلَ: یَا نَبِیَّ اللهِ! مُصَلُّونَ؟ قَالَ: کَانُوا یُصَلُّونَ وَیَصُومُونَ وَیَاخُذُونَ وَهْناً مِنَ اللَّیْلِ لَکِنَّهُمْ کَانُوا اِذَا لَاحَ لَهُمْ شَیْءٌ مِنَ الدُّنْیَا وَثَبُوا عَلَیْهِ؛ در روز قیامت اقوامی با داشتن حسناتِ بسیار، به اندازه کوه های مکّه، می آیند و امر می شود که به آتش افکنده شوند. برخی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) عرض می کنند: یا رسول الله! آیا این افراد نمازگزار بودند؟ حضرت می فرماید: آری، نماز می خواندند، روزه می گرفتند و پاره ای از شب را به عبادت مشغول بودند؛ لکن هرگاه بر اینان چیزی از دنیا پیدا می شد، خود را بر آن می افکندند.»
انواع غذا و لقمه
بنابراین، انسان مسلمان موظف است در آنچه به دست می آورد دقت نماید؛ چرا که هرچه به دست می آید و وارد زندگی انسان می گردد، با واسطه و یا بی واسطه، در غذای انسان وارد می شود و در درون شکم انسان جای می گیرد؛ درحالی که از این سه حالت بیرون نیست:
← لقمه و غذای حلال
از دیدگاه اسلام به دست آوردن روزی حلال از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده و آثار بسیاری را به دنبال دارد، به گونه ای که در کلمات گهربار رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) آمده است که: «مَنْ بَاتَ کَالّاً مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ بَاتَ مَغْفُوراً لَهُ؛ کسی که شب را از خستگی طلب حلال بخوابد، آمرزیده خوابیده است.» خداوند متعال چنین انسانی را که برای به دست آوردن لقمه حلال زحمت می کشد، دوست دارد؛ چنانکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) می فرماید: «اِنَّ اللهَ یُحِبُّ اَنْ یَرَی عَبْدَهُ تَعِباً فِی طَلَبِ الْحَلَالِ؛ خداوند دوست دارد بنده اش را در زحمت طلب حلال ببیند.» در سخنان معصومین (علیهم السلام) آثار و فواید گوناگونی از روزی حلال ذکر شده است که استجابت دعا، و ثبات قدم در دین از جمله آن است. «عمرو بن سیف ازدی» از قول امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: «لَا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ مِنْ حِلِّهِ فَاِنَّهُ عَوْنٌ لَکَ عَلَی دِینِکَ؛ طلب روزی حلال را فرو مگذار، که روزی حلال تو را در دینداری کمک می کند.» به تجربه ثابت شده است که کسانی که به دنبال روزی حلال هستند و بر مخلوط نشدن مالشان با مال حرام اصرار می ورزند، رغبت و توفیق بیش تری برای انجام کارهای خیر، مخصوصاً امور عبادی دارند. در مقابل، کسانی که شکم شان را با هر مال و لقمه ای پر می کنند، از بسیاری از معنویات دورند و اگر عبادتی انجام دهند، کسالت و بی میلی تمام وجودشان را فرا می گیرد.لقمه های حرامِ یاران یزید (که به اصطلاح مسلمان نیز بودند) باعث شد که امام معصوم (علیه السلام) و فرزندان او را تشنه به شهادت برسانند و خانواده اش را به اسارت بگیرند و برای این اقدام جشن و پایکوبی به راه بیاندازند.دقت علمای اسلام درباره لقمه حلال تا بدان حدّ است که نقل است: «یکی از پادشاهان، آهویی برای یکی از علمای بزرگ فرستاد، و پیام داد که این آهو حلال است، از گوشت آن بخور؛ زیرا من آن را با تیری که به دست خودم ساخته ام، صید کرده ام، و هنگام صید آن، بر اسبی سوار بودم که آن اسب را از پدرم ارث برده ام.آن عالم در پاسخ گفت: به یاد دارم یکی از پادشاهان به حضور استادم آمد و دو پرنده دریایی به او تقدیم کرد و گفت: از گوشت این دو بخور، من این دو پرنده را با سگ شکاری خودم صید کرده ام. استادم گفت: سخن درباره این دو پرنده نیست، سخن در غذایی است که به سگ شکاری خود می دهی؟ آن سگ، مرغ کدام پیره زنی را خورده تا برای صید، نیرومند شده است؟ بنابراین، اگر فرض بگیریم این آهویی که خودت با تیر ساخته خودت، در حالی که بر اسب به ارث رسیده از پدرت سوار بودی، صید کرده باشی؛ باز مهم آن است که این اسب، علف کدام ستم کشیده را خورده است که نیروی حمل تو را برای صید یافته است؟»
اثر لقمه حرام
...

جملاتی از کاربرد کلمه لقمه حرام

بی روزی حلال دعا نیست مستجاب از لقمه حرام شکم را نگاه دار
افسوس که عمر رفت بر بیهوده هم لقمه حرام و هم نفس آلوده
بنان خشک و حلالی کزو شود حاصل قناعت از شکرین لقمه حرام کنی
افسوس که عمر رفت بر بیهوده هم لقمه حرام هم نفس آلوده
آری:دلی که از لقمه حرام روئیده شده باشد کجا و قابلیت انوار عالم مقدس کجا؟ و نطفه را که از مال مردم هم رسیده باشد با مرتبه رفیعه انس با پروردگار چه کار؟ چگونه پرتو لمعات عالم نور، به دلی تابد که بخار غذای حرام، آن را تاریک کرده؟ و کی پاکیزگی و صفا از برای نفس حاصل می شود که کثافات مال مشتبه آن را آلوده و چرک نموده باشد؟ و به همین جهت حاملین شرع و احکام، و امنای وحی ملک علام، نهایت تحذیر از او فرمودند و به شدت هر چه تمامتر از او منع نمودند
قوله تعالی: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ... الآیة. ای هرگز روزی دلت همراه درد فقری نابوده و در همه عمر یک ساعت یعقوب وار در بیت الاحزان فقر نانشسته. ای هرگز روزی صفات خود را بنعت فقر در منجنیق مجاهدت نانهاده و هرگز یک لحظه در غار غربت و حال مسکنت در متابعت حبیب و صدیق، جان فدا ناکرده، گمان بردی که بی‌آنکه امروز شربت فقر چشی و لباس ریاضت پوشی، فردا با فقراء صحابه و مردان راه فقر منازل علیّین بری، گمانت خطاست و تدبیرت ناراست. ایشان بر آن فقر خویش هزار بار عاشق‌تر از آن بودند که تو بر خواجگی خویش. عبد الرحمن عوف مهتری بود از مهتران صحابه امّا جمال فقر از وی روی پوشیده بود. روزی بحضرت مصطفی در آمد و سعد معاذ درویش صحابه آنجا حاضر بود، از عبد الرحمن سخنی بیامد که آن درویش دلتنگ گشت و رنجور شد. پس از آن عبد الرحمن یک نیمه مال خویش فدای آن رنج دل وی میکرد و وی می‌نپذیرفت. رسول خدا گفت: یا سعد چرا نمیپذیری؟ گفت: یا رسول اللَّه گوهر فقر عزیزتر از آنست که بکلّی دنیا بتوان فروخت. صد سال آفتاب از مشرق بر آید و بمغرب فرو شود تا عارفی را بحکم عنایت ازلی دیده آن دهند که جمال فقر ببیند و عزّ فقر بشناسد، دردی باید که آن درد او را با طلب آشنا گرداند و این طلب نه چون طلب دیگر چیزهاست و این درد نه چون دیگر دردها که از بخار لقمه حرام از سر معده پدید آید، درد دین و دیدار این طلب از طبقه جگر آزاد مردان خیزد و عزّ فقر که در دلهای طالبان پدید آید بقدر درد پدید آید، هر آن دلی که آن پر دردتر و سوخته‌تر بود عزّ فقر در آن بیشتر نماید. مصطفی دنیا برو عرضه کردند نه پسندید گفت: ما لی و للدنیا، عقبی برو عرضه کردند درو ننگرید، او را گفتند: ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی‌، فقرا را پیش دیده و دل وی در آوردند خواست تا ازیشان بر گردد و ننگرد، ربّ العزّة او را وا آن نگذاشت و فرمود او را تا نظر بایشان داشت گفت: وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ یا سیّد چشم از ایشان بر مدار و بدوام نظر ایشان را گرامی دار، یا سید من که خداوندم در دل ایشان می‌نگرم ننگری بدو که من پیوسته بدو می‌نگرم.
اما معصیت حجاب مهین است که هرکه بر معصیتی مصر باشد، دل وی تاریک بود، حق وی را چگونه منکشف شود؟ خاصه قوت حرام که آن اثر که قوت حلال اندر نور دل کند، هیچ دیگر نکند. اصل آن است که از قوت و لقمه حرام حذر کند و قوت جز حلال نخورد.