معنی کلمه لان در لغت نامه دهخدا
می آیدم ز رنگ تو ای یار بوی لان
برکنده ای ز خشم دل از یار مهربان.مولوی.
لان. ( فعل امر ) امر از لاندن به معنی جنبانیدن و افشانیدن یعنی بجنبان و بیفشان. ( برهان ) ( جهانگیری ). رجوع به لاندن شود. || ( اِ ) مغاک و گودال. ( برهان ). گو و مغاک. ( آنندراج ). مغاک. اسدی در لغت نامه ذیل کلمه ٔمغاک گوید: گو باشد در زمین و لان نیز گویند. ( نسخه ای از لغت نامه اسدی ). گوی باشد در زمین یا در کوه یادر هر جا که باشد و مغاک خوانند و لان نیز گویند. ( نسخه ای از لغت نامه اسدی ). || ( پسوند ) سار،که جا و مقام و محل انبوهی و بسیاری چیزها باشد مانند نمک سار و شاخ سار چه نمک سار را نمک لان نیز گویند. ( برهان ). نمک لان ، یعنی نمک زار؛ شیرلان ، شیرلانه یا جای بسیارشیر و جای شیرناک و شاید اردلان و کندلان نیز ازین قبیل بود و این کلمه مزید مؤخر بعض امکنه باشد: مالان. سبلان. سولان. بولان. بغلان. بقلان. بملان. ختلان. وذلان. لاک مالان. بشکلان. ششکلان ( محله ای به تبریز ). سنبلان. کندلان. و شاید که لان در آخر کلمات مرکبه مذکور مخفف لانه و توسعاً به معنی جای و معدن باشد؟ :
سهم شاه انگیخته امروز در دربند روس
شورشی کان سگ دلان در شیرلان انگیخته.خاقانی.سروری زهر است جز آن روح را
کو بود تریاق لانی ز ابتدا.مولوی.معنی لان ، پرمعنی :
گر تو هستی آشنای جان من
نیست دعوی گفت معنی لان من.مولوی.درنمک لان چون خری مرده فتاد
آن خری و مردگی یکسو نهاد.مولوی.
لان. ( اِخ ) ( الَ... ) شهری و نیز گروهی بطرف ارمینیه. ( منتهی الارب ). بلاد واسعی بطرف ارمینیه نزدیک باب الابواب مجاور خزر و عامه بغلط علاّن گویندو ایشان نصارا باشند و بندگان جلد از آنجا آرند. ( معجم البلدان ): سریر، مملکتی است میان لان و باب الابواب.بعد از فراغت از کار آذربایجان و ارّان به دربند شروان رفتند ( مغول ) و بلاد آن را گرفتند و جز قلعه ای که پناهگاه امیر آن حدود بود محلی سالم نماند سپس به شهرهای لان و لگزستان شتافتند. ( تاریخ مغول ص 102 ).
لان. ( اِخ ) نام کرسی قدیم لانوا، مرکز ایالت اسن بفرانسه. دارای 19125 تن سکنه.
لان. ( اِخ ) ژان. دوک ِ مُنتبلّو و مارشال فرانسه ، مولد لِکتور به سال 1769 م. وی در 1792 وارد فوج داوطلبان گردید و سه سال بعد درجه ژنرالی یافت. درلشکرکشی ناپلئون به مصر همراه بود و در کودتای «18 برومر» با بناپارت همراهی کرد و در منتبلو و مارنگو کسب شهرت کرد و ساراگس را به سال 1809 گرفت و در جنگ اسلینگ جراحت مهلکی برداشت و به سال 1809 درگذشت.