معنی کلمه لامعی در لغت نامه دهخدا
لامعی. [ م ِ ] ( اِخ ) شیخ جمال اﷲ از مردم اکبرآباد هندوستان. او به روزگار بهادر شاه حکمران دهلی میزیست و به تعلیم هندوبچگان میپرداخت. دیوان وی قریب سه هزار بیت و این بیت او راست :
شود گر دشت پیما ناله مجنون به سودایت
بفریاد آورد مانند نی شاخ غزالان را.( قاموس الاعلام ترکی ).
لامعی. [ م ِ ] ( اِخ ) ابوالحسن بن محمد بن اسماعیل اللامعی الجرجانی الدهستانی از شعرای عهد سلطان ملکشاه سلجوقی و وزیر او نظام الملک طوسی و معاصر برهانی پدر معزّی و آن طبقه از شعرا. ( حواشی چهارمقاله عروضی از مرحوم قزوینی ص 154 ).در تذکره ٔلباب الالباب محمد عوفی و تذکرةالشعرای دولتشاه سمرقندی که بالنسبة معتبرترین کتب این فن است ترجمه حال این شاعر زبردست ثبت نشده. حاج لطفعلی بیک آذر بیگدلی در تذکره آتشکده در حق او می نویسد: اصلش از جرجان و ظهورش در دولت سلجوقیان است در ابتدای حال از وطن به خراسان شتافت و در خدمت حجةالاسلام محمد غزالی به کسب علوم مشغول شد و از برکت آنجناب فواید بسیار یافت و بعد از آن مدتی در آنجا توقف [ کرد ] و سرآمد امثال و اقران خود شد و قطعه ای در حق خواجه عمید سمرقندی گفته که بعداز این قصیده لامیه که مسطور میشود نوشته خواهد شد.الحق بسیار طبع خوشی داشته و آخرالامر به سمرقند رفت و وداع این عالم فانی کرد...». - انتهی. و از آن پس 115 بیت از اشعار وی را که حاوی هفت قطعه و قصیده است ثبت کرده. امیرالشعراء رضاقلی خان هدایت اﷲ باشی درتذکره مجمعالفصحا پس از اسجاع و مترادفات چنانکه شیوه تذکره نویسان پیشین است می نویسد: «... ظهورش در ایام ظهور دولت سلجوقیه وتلمذ در خدمت جناب حجةالاسلام محمد غزالی کرده و مداح خواجه نظام الملک وزیر سلطان ملکشاه بوده پایه طبعش بر فرق برین سپهر و زادگان طبعش محسود ماه و مهر. در شاعری استاد است و در سخنوری فصاحت بنیاد بعض از فضلای عهد او را به ملاحظه کمال فضل و دانش «بحرالمعانی » لقب کرده اند گویند حکیم لامعی با شعرای عهد خود، برهانی و سوزنی و سمرقندی و جمالی مهریجردی که کتاب بهمن نامه از مصنفات اوست و عمعق بخاری مناظره و مشاعره داشته و اکثر شعرای بلخ در وقتی که حکیم ابوالحسن لامعی در بخارا میزیسته مانند رشیدی و روحی سمرقندی ولواجی ( ؟ ) و شمس سیم کش و عدنانی به استادی و تقدم وی اقرار کرده اند اما حکیم سوزنی سمرقندی و نجیب فرغانی با وی معارضات کرده اند. وفاتش به روزگار سلطان سنجر در سمرقند اتفاق افتاده از اشعار وی آنچه در تذکره ها و مجموعه ها دیده و جمع کرده انتخابی از آن نگاشتم. اشعار بلند دارد اما قلیل است دریغ که هنوز دیوانش دیده نشده است بهمان قدر که شعرش به دست آمد ناچارقناعت شد...» و از این پس 414 بیت از اشعار وی را که بیست قطعه و قصیده باشد نقل کرده است. آنچه در تذکره آتشکده و مجمعالفصحا در حق لامعی نوشته شده بالنسبه مشروح ترین تراجم احوال اوست و در تذکره های دیگر اطلاعاتی بر این افزوده نمیشود. دولتشاه سمرقندی در تذکرةالشعرا در ذیل ترجمه سوزنی سمرقندی شاعر معروف قرن ششم می نویسد: «و لامعی بخاری و جنتی سمرقندی و نسفی و شمس خالد و شطرنجی شاگردان سوزنی بوده اند». و بهمین جهت شرق شناس نامی استاد ادوارد براون در جلد دوم تاریخ ادبیات ایران که به زبان انگلیسی است نگاشته : «علی شطرنجی صاحب قصیده ٔلکلک ( لباب الالباب عوفی ج 2 صص 199- 200 ) و جنتی نخشبی و لامعی بخارائی بنابر گفته دولتشاه شاگردان و پیروان سبک سوزنی بوده اند. نظامی عروضی در چهارمقاله در ابتدای مقالت دوم ( چ اوقاف گیب ص 28 ) جائی که شعرای سلف را نام میبرد در سلسله شعرای آل سلجوق گفته است :اما اسامی آل سلجوق باقی ماند به فرخی گرگانی و لامعی دهستانی و جعفر همدانی و در فیروز ( ؟ ) فخری و برهانی و امیر معزی و ابوالمعالی رازی و عمید کمالی و شهابی...» دانشمند محقق مرحوم میرزا محمدخان قزوینی درحواشی آن کتاب ( 154 ) در توضیح عبارات متن شرحی افزوده اند که در صدر این ترجمه نقل شد. شمس الدین محمدبن قیس رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم دوجانام لامعی را ثبت کرده است : یک جا در صنعت اغراق ( طبع اوقاف گیب ص 335 ) مینویسد: «و لامعی گوید در بخل :