فضل الهی

فضل الهی

معنی کلمه فضل الهی در دانشنامه عمومی

فضل الهی، روستایی در دهستان هیت بخش مرکزی شهرستان قصرقند در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۲۲۵ نفر ( ۴۸ خانوار ) بوده است.

معنی کلمه فضل الهی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فضل در لغت به معنای افزونی و زیادتی در چیزی است و در قرآن به معنای برتری و عطیّه و احسان و رحمت است.
قرآن فضل عظیم الهی بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) است، که خداوند آن را بر قلب پاک حضرت نازل فرمود، و او را مختص این فضل عظیم خود نمود، و از طریق پیامبر اکرم، تمام جهانیان از آن بهره مند می گردند. فضل بی شمار خداوند در طبیعت، خلقت شب و روز، آفرینش آسمانها و زمین، دریاها، گوناگونی میوه ها و گلها و در امور معنوی همچون هدایت گری، اعطای علم و حکمت و انزال کتب آسمانی تجلی یافته است که با تدبر در قرآن و روایات معصومین (علیهم السّلام) این دو ثقل ارزشمند و ماندگار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) بهتر قابل شناسایی هستند.
مفهوم شناسی فضل
فضل در لغت به معنای افزونی و زیادتی در چیزی است. راغب گفته: «الْفَضْلُ : الزّیادة عن الاقتصار» در المصباح المنیر آمده: «فَضَلَ فَضْلًا» یعنی زیادت یافت «خذ الْفَضْلَ » یعنی زیادت را بگیر در القاموس المحیط آنرا ضدّ نقص گفته است. که از جمله زیادتی خیر است و افضال به معنای احسان می باشد. و در اصطلاح فضل به معنی برتری و فزونی و مقدار زاید بر حد وسط است؛ ولی به طور کلی تمام مواهبی را که خدا بر دیگران ارزانی داشته است، شامل می شود. فضل به نعمت عام پروردگار بر دوست و دشمن اشاره دارد. فضل، بهرۀ بیش از استحقاق و مورد نظر است. در «فرهنگ معین» فضل را یکی از صفات خدا معرفی می کند و آن را بالاتر از عدل و موجب بخشایش گناهکار می داند. «الهی عاملنا بفضلک و لاتعاملنا بعدلک؛ خداوندا از ناحیه فضلت با ما رفتار کن نه با عدلت که زیانکار خواهیم بود.»فضل در آیات قرآن به معنای برتری، عطیه، احسان و رحمت است. برتری در جنبۀ معنوی آن مثل: (فما کان لکم علینا من فضل)؛ «شما را بر ما امتیازی نیست.» و برتری مادی مثل: (و الله فضل بعضکم علی بعض فی الرزق)؛ «و خدا بعضی از شما را بر بعضی دیگر برتری داده است.» امام جواد (علیه السّلام) درباره انواع فضلیت می فرماید: «الفضائل اربعة اجناس احدها الحکمة و قوامها فی الفکرة و الثانی العفة و قوامها فی الشهوة و الثالث القوة و قوامها فی الغضب و الرابع العدل و قوامه فی اعتدال قوی النفس؛ فضیلت چهارگونه است: اول حکمت، که جانمایه آن اندیشه است؛ دوم عفت که قوام آن در شهوت است؛ سوم قدرت، که آن در خشم است؛ چهارم عدالت، که قوام آن در اعتدال نفس است.»
تفضیل انبیاء
به صراحت قرآن انبیاء (علیهم السّلام) از لحاظ فضیلت یکسان نیستند، بعضی بر بعضی مزیت دارند.• «تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض منهم من کلم الله و رفع بعضهم درجات و آتینا عیسی ابن مریم البینات و ایدناه بروح القدس... ؛ از این فرستادگان، برخی را (که ذکرشان گذشت) بر برخی برتری دادیم، از آنان کسی هست که خدا با وی سخن گفت (مانند موسی)، و برخی را چندین درجه بالا برد، (مانند پیامبران اولوا العزم) و عیسی بن مریم را دلایل روشن ( معجزات آشکار) عطا کردیم و او را با روح القدس تأیید نمودیم. و اگر خداوند اراده حتمی می کرد، کسانی که بعد آنها (از امت های آنان در طول تاریخ) آمدند پس از آنکه (آن همه) دلایل روشن به آنها رسید با هم نمی جنگیدند، ولی اختلاف کردند، پس برخی از آنان ایمان آوردند و برخی کافر شدند (و جنگ ها در جهان به راه انداختند). و حتما اگر خدا می خواست نمی جنگیدند، و لکن خدا آنچه را اراده کند (مختار قرار دادن بندگان در عقاید و اعمال) انجام می دهد.» از این آیه سه مطلب روشن می شود. اول اینکه: پیامبران بعضی از بعضی افضل اند و این تفضیل از جانب خداست که فرموده «فضلنا». دوم اینکه: سبب تفضیل سخن گفتن خدا و تایید با روح القدس و اعطاء معجزات است که آیه در صدد بیان اسباب تفضیل است. سوم اینکه: علت افضلیت عیسی علیه السّلام معجزات و تایید با روح القدس بوده است. • «و لقد فضلنا بعض النبیین علی بعض و آتینا داود زبورا؛ و پروردگار تو به حال هر کس که در آسمان ها و زمین است دانش کامل دارد، و به یقین ما برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم (برتری در علم و فضایل نفسی، و معجزات، و رسالت و شریعت و کتاب) و به داود زبور دادیم.». در این آیه نیز تفضیل از جانب خداست و علت فضیلت داود اعطاء زبور است.• «الحمد لله الذی فضلنا علی کثیر من عباده المؤمنین؛ و حقّا که ما به داود و سلیمان دانشی دادیم (دانش شریعت، قضاوت، سیاست، صنعت و فهم سخن پرندگان) و گفتند: ستایش از آن خداوندی است که ما را بر بیشتر بندگان باایمان خود برتری داد.»• «یا ایها الناس علمنا منطق الطیر و اوتینا من کل شی ء ان هذا لهو الفضل المبین؛ و سلیمان (نبوت و علم و معجزه و مال را) از داود ارث برد و گفت: ای مردم، به ما زبان پرندگان آموخته شده، و از هر چیزی (از کمالات معنوی و وسایل مادی) به ما داده شده، حقّا که این همان فضل آشکار است.»
انواع فضیلت
...

جملاتی از کاربرد کلمه فضل الهی

تا به رخسار تو شد چشم نسیمی بینا عارف حق شد و از فضل الهی دانست
زهی عطّار کز فضل الهی بحمدللّه تو داری پادشاهی
به گوش هوش من خسته دل ز عالم غیب ز فیض فضل الهی چنین رسید ندا:
گناه نخستین یا نخستین گناه، آموزه‌ای مسیحی است که براساس آن انسان طبیعت آلوده و تمایل به گناه را از طریق تولد به ارث می‌برد. گناه نخستین گناه نافرمانی در برابر خدا است که از آدم و حوا به تمام نسل‌های بعدی منتقل شده‌است از دیدگاه کاتولیک‌ها، گناه نخستین یک وضعیت است، که نشان می‌دهد نوزادان در بدو تولد گناهکار هستند. در مقابل، از نظر پروتستان‌ها، گناه عملی است و گناه نخستین فقط تمایل به ارتکاب اعمال گناهکارانه را نشان می‌دهد. مسیحیت ارتدکس اعتقادات خود را در این باره نه از آگوستین بلکه از ایرنئوس می‌گیرد و اگرچه جهانی بودن گناه را می‌پذیرد، اما مفاهیمی از قبیل یک وضعیت بکر اولیه، سقوط از بهشت و محروم شدن از فضل الهی و گناه ارثی را رد می‌کند.
علی است فضل الهی که مظهر تام است به هرچه گفت و بگوید، مگو که چون و چرا
سر عهد لم یزل شد ظاهر از فضل اله از دم فضل الهی بر همه احسان کنم
دلش نور فضل الهی گرفت یتیمی نگر تا چه شاهی گرفت
مشو نومید از فضل الهی مده بر فضل ما بخل گواهی
آتش غم که نصیب من دلسوخته بود منت از فضل الهی که به خامی نرسید
با این وجود، مطبوعات انگلیس در این مورد ساکت ماندند تا اینکه آلفرد بلانت ، اسقف برادفورد، در اول دسامبر در کنفرانس اسقفی خود سخنرانی کرد، که اشاره به نیاز پادشاه به فضل الهی داشت: «ما امیدواریم که او از نیاز خود آگاه باشد. برخی از ما آرزو می‌کنیم که وی علائم مثبت بیشتری از آگاهی خود را از خود نشان دهد.» اسقف وقتی بعداً در این باره سؤال شد، ادعا کرد که در زمان نوشتن سخنرانی، نام سیمپسون را نشنیده‌است. سیمپسون با اقدام کارمندان ادوارد، دو روز بعد برای جلوگیری از توجه شدید مطبوعات، انگلیس را به مقصد جنوب فرانسه ترک کرد. هم چهره او و هم پادشاه از این جدایی بسیار خراب شدند. در هنگام عزیمت اشک آور، پادشاه به او گفت، «من هرگز تو را رها نمی‌کنم.»
همچنین ارواح اهل هر صف چون حسن استعداد و صفا حاصل کرده باشد در مقابله آن صف دیگر افتد که فوق اوست پذیرای عکس کمالات ایشان گردد اگرچه ازیشان نباشد با ایشان باشد که «المر مع من احب» و چنانک فرمود «اولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین» الی قوله «من الله». یعنی این مرتبه که با ایشان باشد نه در اصل فطرت و استعداد او بود محض فضل الهی است که او را کرامت کردیم. اشارت للذین احسنوا الحسنی و زیاده» بدین معنی است «حسنی» نعیم بهشت است که ثمره تخم «احسنوا» آمد و آنچ از دولت رویت و مشاهده صفات خداوندی مییابند زیادت فضل و کرم است.
دل همیشه تکیه بر فضل الهی می‌کند جان گدای او شده است و پادشاهی می‌کند