غوریان
معنی کلمه غوریان در فرهنگ فارسی
دهی است بمرو . از قرای مرو است .
معنی کلمه غوریان در دانشنامه آزاد فارسی
معنی کلمه غوریان در دانشنامه اسلامی
مورخین نسب غوریان را به ضحاک تازی می سازنند که وقتی فریدون بر او پیروز شد طایفه ای از اولاد او به غور گریختند و قلعه های مستحکمی بنا کردند و حکومت غور در اولاد ضحاک موروثی شد. غور در سال ۳۱ ه .ق در عهد خلافت عثمان و یا طبق قول جوزجانی در عهد خلافت حضرت علی (علیه السّلام) فتح شد و شنسب از دست حضرت علی عهد و لواء حکومت غور را دریافت داشت لذا به آنان، آل شنسب هم می گویند.در ابتدا حکومت غوریان به منطقه غور محدود می شد.آنان با حاکمان اموی مخالفت بودند لذا در قیام ابومسلم و دعوت عباسیان حضور داشتند.بعدها در دورۀ هارون الرشید امیر نجفی نهاران از او عهد و لواء گرفت.غوریان در دورۀ محمود غزنوی شروع به افزایش متصرفات خود کرده به مرور بر خراسان، غزنه، بامیان و هند مسلط شده امارت خود را به سلطنت تبدیل کردند.
سلطان سیف الدین سوری
او مؤسس سلسله غوریان است؛ غزنین را که تحت حاکمیت بهرامشاه بود تصرف کرد ولی بهرامشاه با لشکری از هند به غزنین آمده با قتل سیف الدین سوری دوباره غزنه را تصرف کرد.
علاءالدین جهان سوز
بعد از سیف الدین برادرش، سلطان علاءالدین حسین، (۵۴۴ تا ۵۵۶ ه .ق) به قصد انتقام او به غزنین لشکر کشید و آن چنان غارت و شهرسوزی به بار آورد که به علاءالدین جهان سوز مشهور شد.او با سلطان سنجر سلجوقی به مخالفت برخاست، سنجر به جانب غور آمد و او را دستگیر ولی بعدها به خاطر لطافت طبع و شعرش او را حریف بزم و ندیم خود گردانید و بعد از مدتی دوباره او را به حکومت غور فرستاد.در دوره وی داعیان اسماعیلی الموت در غور به تبلیغ مشغول شدند و سبب بدنامی او در بین کرامیه و اهل سنت گریدند.
سلطنت سلطان سیف الدین
...
جملاتی از کاربرد کلمه غوریان
سلطان محمود پس از غلبه بر محمد سوری حکومت غور را به فرزند او ابوعلی داد. ابوعلی به سبب رابطهٔ حسنه با دربار غزنین، مشکل خارجی نداشت. غوریان در دورهٔ فرمانروایی او در رفاه و امنیت بهسر میبردند. در این زمان مسعود غزنوی در هند بوده و به غور توجهی نداشت. تا اینکه عباس بن شیث توانست او را اسیر کند و خود را بهعنوان جانشین وی معرفی کند.
«چون امیر، رضی اللّه عنه، از شغل این حصار فارغ شد بر جانب حصار تور کشید و این نیز حصاری بود سخت استوار و نامدار و آنجا هفت روز جنگ پابست کرد و حاجت آمد بمعونت یلان غور تا آنگاه که حصار را بشمشیر گشاده آمد و بسیار غوری کشته شد و غنیمت بسیار یافتند. و آنجا امیر کوتوال خویش بنشاند و بهرات بازگشت و به مارآباد که ده فرسنگی از هرات است، بسیار هدیه و سلاح از آن غوریان که پذیرفته بودند تا قصد ایشان کرده نیاید، در پیش آوردند که آنجا جمع کرده بودند با آنچه پیش در میش بت فرستاده بود. و درین میانها مرا که عبد الغفّارم یاد میداد از آن خواب که بزمین داور دیده بود که «جدّه تو نیکو تعبیر کرد و همچنان راست آمد» و من خدمت کردم و گفتم این نموداری است از آنکه خداوند دید .
هست این همان امیر که در غوریان نمود کاری که کرد در دز رویین سفندیار
هستهٔ مرکزی سپاه غور از مردم سرزمین غور تأمین میشده ولی با توسعهٔ قلمرو غوریان به تدریج اقوام دیگری مانند ترکان ،تاجیکان و هندیان به سپاه پیوستند. سپاه غور متشکل از سوارهنظام و پیادهنظام بود. سپاهیان غور زرهپوش بودند و با سنان میجنگیدند. با توجه به کوهستانی بودن غور آموزشهای سوارکاری و وجود اسبهای تندرو، بخش اعظم سوارهنظام غوریان را تشکیل میداد.