مارضحاکی. [ رِ ض َح ْحا ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از زنجیر است که بر پای مجرمان نهند. ( برهان ) ( آنندراج ) : دست آهنگر مرا در مار ضحاکی کشید گنج افریدون چه سود اندر دل دانای من.خاقانی.رجوع به مار ضحاک شود.
معنی کلمه مار ضحاکی در فرهنگ فارسی
کنایه از زنجیر است که بر پای مجرمان نهند
جملاتی از کاربرد کلمه مار ضحاکی
جای دارد گر بترسد زو امیر ملک جم زانکه او از زلف دارد مار ضحاکی به دوش
دست آهنگر مرا در مار ضحاکی کشید گنج افریدون چه سود اندر دل دانای من