لاژوردی
معنی کلمه لاژوردی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه لاژوردی
هنوز گذریان وجود، در بازار شهود ننشسته بودند، هنوز نه ولولهٔ مَلَکْ بود، نه مشعلهٔ فلک، نه سمک در زیر زمین جنبیده، نه سماک بر افلاک درخشیده، هنوز نقاشان قدر این صفهٔ گچ اندود صف آسمان را پردهٔ لاژوردی نکشیده بودند، هنوز فراشان قضا، فضای این چار طاق عناصر در بیدای وجود نزده بودند که نور وجود من که صبح شهود بود، از مشرق «انا ارسلناک» لمعان نموده، به امر «کن» هست گشتم و به شراب «قل» مست گشتم تا نوبت نبوت من، نوبتیان قضا، بر در سراپردهٔ آدم نزده بودند، هیچ فرشتهای را زهرهٔ آن نبود که پایهٔ تخت آدم را ببوسد.
سر پوش لاژوردی گلریز بر گرفت باورچی قضا ز سر طشت خوان چرخ