لافتی

معنی کلمه لافتی در لغت نامه دهخدا

لافتی. [ ف َ تا ] ( ع جمله اسمیه ) ( از: لا به معنی نه +فتّی به معنی جوان ) اشاره است به حدیث :
لافتی الاّ علی لاسیف الاّ ذوالفقار.
روح از سما به حرب علی گفت لافتی
الا علی چوشد ز علی کشته ذوالخمار.سوزنی.زورآزمای قلعه خیبر که بند او
در یکدگر شکست به بازوی لافتی.سعدی.

معنی کلمه لافتی در فرهنگ فارسی

( جمله اسمی ) جوانی ( جوانمردی ) نیست . اشاره بحدیث لافتی الاعلی لاسیف الا ذو الفقار . ( جوانی ( جوان مردی ) نیست مگر علی و شمشیر نیست مگر ذوالفقار ) : زور آزمای قلعه خبیر که بند او دریکدیگر شکست ببازوی لافتی . ( سعدی . کلیات )
اشاره است بحدیث لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

جملاتی از کاربرد کلمه لافتی

هیچ میدانی سخاوت حقّ کیست من بگویم لافتی إلّا علی است
سرافیلت روان از راست میکالت دوان از چپ ملایک لافتی خوانان برندت تا صف هیجا
به شان که جبریل شد لافتی گو پیمبر برای که گفت انت منی
نفس خیر المرسلین است آن ولی کردگار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
در آفتاب گرم قیامت مرا برون از سایه لوای شه لافتی مکن
به سوی کسا آن شه لافتی نظر کرد و دید او به چشم خدا
هستم دخیل قنبرت ای شاه لافتی فریادرس تو ما را، فضلاً لقنبرا
به آستان شه لافتی ولی خدا که روز حشر به صد طمطراق می‌آید
ازدو دستش لافتی آمد پدید وز سه قرصش هل اتی آمد پدید
امیدوار چنانم که جرم ابن حسام به گرد کوکبه ی شاه لافتی بخشند