معنی کلمه قمصر در لغت نامه دهخدا
قمصر. [ ق َ ص َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش شهرستان تهران ، واقع در 12 هزارگزی جنوب شهر ری و 2هزارگزی خاور راه شوسه تهران به قم. این ده در جلگه واقع و هوایی معتدل دارد.سکنه آن 210 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، صیفی ، چغندرقند و شغل اهالی زراعت است. راه از کهریزک ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
قمصر. [ ق َ ص َ ] ( اِخ ) نام یکی از بخشهای شهرستان کاشان و همچنین نام قصبه ای است. این بخش در قسمت باختری شهر کاشان و منطقه کوهستانی واقع و هوای آن سردسیری است. آب قراء آن از قنوات و چشمه سارهای کوهستانی تأمین میگردد و محصول عمده بخش ، غلات ، حبوبات ، گلاب ، عطر است. بخش قمصر از چهار دهستان بنام قهرود، برزوک ، نیاسر، مشهد اردهار تشکیل میشود و جمع قراء آن 40 آبادی و چندین مزرعه وجمعیت آن در حدود 31هزارتن است. مرکز بخش قصبه قمصر است که در31000گزی جنوب شهر کاشان در ارتفاع 1830گزی واقع شده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).