قصب پوش. [ ق َ ص َ ] ( نف مرکب ) آنکه پاره ابریشمین و کتان پوشد. پوشنده قصب : ولی آن دلستان کآید درآغوش نه من چون من بتی باشد قصب پوش.نظامی.ز راه پاسخ آن ماه قصب پوش ز شکّر کرد شه را حلقه در گوش.نظامی.نشسته لعل داران قصب پوش قصب بر ماه بسته لعل بر گوش.نظامی.به کردار کله داران چون نوش قبا بستند بکران قصب پوش.نظامی.
معنی کلمه قصب پوش در فرهنگ عمید
آن که جامه ای از قصب بر تن کند، پوشندۀ قصب: زده بر ماه خنده بر قصب راه / پرند آن قصب پوشان چون ماه (نظامی۲: ۱۳۶ ).
معنی کلمه قصب پوش در فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه جامه از قصب پوشد : زده بر ما خنده برقصب راه پرند آن قصب پوشان چون ماه .
جملاتی از کاربرد کلمه قصب پوش
آن قصب پوش جوان، کز ستمش دم نزنم شرمی از طاقت پیران خشن پوشش باد
بهار سوختگی چاک دلق عریانی است چه شعله ها که قصب پوش کرده ای از ما
تُرک قصب پوش من آنجا چو ماه کرده دلم را چو قصب رخنه گاه
پیچد آنگه در کفن سرو قصب پوش تو را یکسر از خاک لحد پر سازد آغوش تو را
زآن قصب پوش همه چابکی این جلوهگر است نه از آنست که این تار قصب میبندد
شبش مه منزل و ماهش قصب پوش سهی سروش بلند و سنبلش پست
آب مشک و باد عنبر برد پاک بوی شمشاد قصب پوش شما
جوابش داد کای ماه قصب پوش مبادت از خشن پوشان فراموش
به شادی بزم سلطان قصب پوش که دل را ذوق بخشد دیده را نور
غلامان قصب پوش کمربند ز سر تا پای شیرین چون نی قند