فیصله

معنی کلمه فیصله در لغت نامه دهخدا

فیصله. [ ف َ / ف ِ ص َ ل َ/ ل ِ ] ( از ع ، اِ ) فیصل. مأخوذ از فیصل عربی است ودر مآخذ لغت عرب استعمال و ضبط آن دیده نشده است.
- فیصله دادن ؛ فیصل دادن. حل و فصل کردن. به پایان بردن. به فیصل رسانیدن.
- فیصله یافتن ؛ فیصل یافتن. مقابل فیصله دادن. به انجام رسیدن. حل و فصل شدن.

معنی کلمه فیصله در فرهنگ معین

(فَ یا فِ صَ لِ ) [ ع . فیصل ] نک فیصل .

معنی کلمه فیصله در فرهنگ عمید

حل وفصل کارها.
* فیصله دادن: (مصدر متعدی ) به انجام رساندن کارها، خاتمه دادن.

معنی کلمه فیصله در فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت اسم ) حاکم قاضی داور جمع : فیاصل ۲ - ( اسم ) جدا کردن حق از باطل داوری ۳ - آنچه که بین امور را فیصل دهد ۴ - شمشیر بران .

معنی کلمه فیصله در ویکی واژه

فیصل نک فیصل.

جملاتی از کاربرد کلمه فیصله

متعاقب آن ترامپ شکایتی برای اخذ ۵۰۰ میلیون دلار خسارت علیه یونیویزیون به دلیل نقض قرارداد و افتراء ثبت کرد. سپس شبکه کابلی مجله پیپل حق انحصاری مسابقه دوشیزه آمریکا را دریافت کرد. ترامپ در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۵ اعلام کرد سهم ان بی سی در سازمان دوشیزه جهان را خریده و تبدیل به تنها مالک آن شده است و گفت شکایت‌هایش علیه این شبکه فیصله داده شده است. او کوتاه مدتی بعد سهم خود در این مسابقات را فروخت.