غیرهما

معنی کلمه غیرهما در فرهنگ عمید

جز آن دو.

جملاتی از کاربرد کلمه غیرهما

از کلام و حدیث غیرهما بهره وقت خود بگیر اما
«جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا أُولِی أَجْنِحَةٍ مَثْنی‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» تعرّف الی العباد بافعاله و ندبهم الی الاعتبار بها فمنها ما یعلمون ذلک معاینة کالسّماء و الارض و غیرهما و منها ما سبیل اثباته الخبر و النّقل لا نعلمه بالضّرورة و لا بدلیل العقل فالملائکة منه و لا تتحقّق کیفیّة صورتهم و اجنحتهم و انّهم کیف یطیرون باجنحتهم الثلاث و الاربع لکن علی الجملة لعلم کمال قدرته و صدق کلمته، هر چند که فرشتگان مقرّبان درگاه عزّت‌اند و طاووسان حضرت الهیّت در حجب هیبت بداشته و کمر انقیاد بر میان بسته و سر بر خط فرمان نهاده که «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ» جایی دیگر فرمود: «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ» با این منزلت و مرتبت خاکیان مؤمنان و صالحان فرزند آدم بر ایشان شرف دارند و افزونی، نبینی که مصطفی علیه الصلاة و السلام فرمود: «المؤمن اکرم علی اللَّه من الملائکة الّذین عنده» و قالت عائشة: قلت یا رسول اللَّه من اکرم الخلق علی اللَّه؟ قال: یا عائشة اما تقرئین «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ».
وَ الْحَبُّ، ای حب البرّ و الشعیر و غیرهما من الحبوب التی خلقه اللَّه سبحانه فی الدنیا قوتا للانام، ذُو الْعَصْفِ العصف و العصیفة و رق الزرع. یقال یبدو اول ورقا ثم یکون سوقا ثم یحدث اللَّه فیه اکماما ثم یحدث فی الاکمام الحب.
تمامی شرح شاهد و مشهود در تمهید دهم گفته شود انشاء اللّه. اما در اوراق اول گفتم که مذهب و ملت محبانخدا چیست و کدامست. ایشان بر مذهب وملت خدا باشند؛ نه بر مذهب و ملت شافعی و ابوحنیفه و غیرهما نباشند، ایشان بر مذهب عشق و مذهب خدا باشند تبارک و تعالی. چون خدا را بینند لقای خدا دین و مذهب ایشان باشد! چون محمد را بینند لقای محمد ایمان ایشان باشد؛ و چون ابلیس را بینند این مقام دیدن نزد ایشان کفر باشد. معلوم شد که ایمان و مذهب این جماعت چیست و کفر ایشان از چیست. اکنون هر یک را از این مقامها در این بیتها بازیاب:
میر سید حسن امین‌الشریعه سبزواری (سبزوار ۱۲۴۷ – گرگان ۱۳۱۸ شمسی) از مشاهیر، علما و فضلا و ادبای شیعی در اواخر قاجاریه، پدرش میر سید محمد امین الحکماء از شاگردان ملاهادی سبزواری بود. امین‌الشریعه مقدمات و ادبیات را نزد پدر خود و فقه و اصول و حکمت را از میرزا حسین سبزواری و افتخار الحکماء طالقانی که هر دو از شاگردان ملاهادی سبزواری بودند، استفاده کرد. آن‌گاه به حوزهٔ علمیهٔ مشهد رفت و پس از تکمیل تحصیلات نزد استادان آن حوزه مانند آقازاده (فرزند آخوند خراسانی) و دیگران، از طرف مظفرالدین شاه قاجار «امین الشریعه» لقب یافت. وی بعدها از مراجع بزرگ مانند سید ابوالحسن اصفهانی «اصفهانی، سید ابوالحسن»، آقا ضیاء الدین عراقی و غیرهما نیز به اخذ اجازهٔ اجتهاد و حدیث نائل گردید.