عروسانه

معنی کلمه عروسانه در لغت نامه دهخدا

عروسانه. [ ع َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) مانند عروس. بیوک مانند. ( ناظم الاطباء ). عروس مانند :
خاک را جای عروسی است که دردانه در اوست
نونوش عقد عروسانه به بر بربندیم.خاقانی.دگر روز چون آفتاب بلند
عروسانه سر برکشید از پرند.نظامی.عروسانه برشد بر آن جلوه گاه
پرندی سیه بسته بر گرد ماه.نظامی.بعمدا زیوری بربستش آن ماه
عروسانه فرستادش برِ شاه.نظامی.

معنی کلمه عروسانه در فرهنگ عمید

همچون عروس، مانند عروسان.

جملاتی از کاربرد کلمه عروسانه

که سیتا را بپوشانند زیور عروسانه بیارایند دختر
به جلوه برآورد خورشید دست عروسانه بر کرسی زر نشست
خاک را جای عروسی است که دردانه در اوست نونوش عقد عروسانه به بر بربندیم
به عمدا زیوری بر بستش آن ماه عروسانه فرستادش برِ شاه
یا فتح شود فتنهٔ تیغ تو چو داماد از خون عدوکرده عروسانه خضابی
کشیده سرمه‌ها در نرگس مست عروسانه نگار افکنده بر دست
بر آن بالای شه را رای پوشید عروسانه ز سر تا پای پوشید
دگر روز چون آفتاب بلند عروسانه سر برکشید از پرند
شد دهر خرف جوان نگیرد عیبش کز عطر عروسانه بر آمد جیبش
دستار سرخ اوست عروسانه معجری وان عقده‌ها نمونه چین‌های معجر است