عج

معنی کلمه عج در لغت نامه دهخدا

عج. [ ع َج ج ] ( ع مص ) برداشتن آواز و بانگ کردن. ( اقرب الموارد ) ( از شرح قاموس ) ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). أفضل الحج العج والثج. ( لسان العرب ). || زجر کردن ناقه را به لفظ عاج عاج. ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ). || نیک ماهر شدن قوم در فنون رکوب. ( اقرب الموارد ). || سخت وزیدن باد و برانگیختن گرد و غبار را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || غریدن تندر. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه عج در فرهنگ فارسی

برداشتن آواز و بانگ کردن سخت وزیدن باد و برانگیختن گرد و غبار را

جملاتی از کاربرد کلمه عج

طج (طول جغرافیایی) َ۲۰ ۵۵°، عج (عرض جغرافیایی) ۵۱َ ۳۰°
حسین‌آباد دهی است از شهر انار، استان کرمان. طج (طول جغرافیایی) َ۲۰ ۵۵°، عج (عرض جغرافیایی) ۵۱َ ۳۰°، ارتفاع م (ارتفاع متوسط) ۱۴۰۴ متر. کویری، گرم و خشک، در ۸ کیلومتری جنوب خاوری انار، و ۱۰۲ ک. م باختری رفسنجان. زبان:فارسی دین:اسلام؛ شیعه. اصلی‌ترین طوایف از طایفه‌های جدید و فارس و عرب. کار و پیشه:کشاورزی؛ دامداری و فرشبافی؛ فرشها با طرح کاشان و اصفهان. کشت:آبی؛ آب از کاریز و چاه‌های ژرف و نیم ژرف. فراورده‌ها: پسته گندم، جو، پنبه، یونجه. رستنی‌ها:پوشش برای چرای دام درختان اسکنبیل.