معنی کلمه عانت در لغت نامه دهخدا
عانة. [ ن َ ] ( ع اِ ) خر ماده. گله خر. گله گورخر. ( از المنجد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || موی زهار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بانه و پشت زهار. رنبه در تداول عامه. ج ، عون.
- استخوان عانه ؛ استخوان پشت زهار. ( ناظم الاطباء ).
عانة. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است بر فرات و او را قلعه محکمی است و ابن الجهم العانی منسوب بدانجاست. ( از معجم البلدان ). چند ستاره ٔروشن است در پایین سعود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).