طوامیر

معنی کلمه طوامیر در لغت نامه دهخدا

طوامیر. [ طَ ] ( ع اِ ) ج ِ طومار. ( منتهی الارب ). رجوع به طومار شود : و تقریر عشر عشیر آن بتحریر طوامیر تیسیر نپذیرد. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه طوامیر در فرهنگ عمید

= طومار

معنی کلمه طوامیر در فرهنگ فارسی

۱ - نامه کتاب . ۲ - دفتر صحیفه . ۳ - مکتوب نوشته دراز . ۴ - نوشته لوله کرده لوله کاغذ که نور دیده باشند جمع طوامیر . یا طومار مصری . قرطاس مصری که از برد ( لوخ ) و پاپیروس می ساختند . یا یک طومار . سخت دراز . یا یک طومار گفتن . روده درازی کردن . یا مثل طومار در هم پیچیدن . منهزم کردن فرار کردن .
جمع طومار

جملاتی از کاربرد کلمه طوامیر

وانچ مضمونست در طی طوامیر سپهر تیر منشی خاطرت را مشرف آن یافته
حرفی‌ست کاف و نون ز طوامیر صنع او وز قاف تا به قاف برین حرف گشته دال