صوفی وش. [ وَ ] ( ص مرکب ) صوفی مانند. شبیه به صوفی. متصوف : از این مزوجه و خرقه نیک در تنگم به یک کرشمه صوفی وشم قلندر کن.حافظ.درین صوفی وشان دردی ندیدم که صافی باد عیش دردنوشان.حافظ.
معنی کلمه صوفی وش در فرهنگ عمید
صوفی مانند، شبیه صوفی.
معنی کلمه صوفی وش در فرهنگ فارسی
صوفی مانند شبیه به صوفی
جملاتی از کاربرد کلمه صوفی وش
شیوه اهل صفا هیچ ندانسته هنوز خویشتن را همه صوفی وش و رعنا دارند