صورت ساز. [ رَ ] ( نف مرکب ) سازنده صورت. مصور. نقاش. صورتگر : از نسیم نفسم در چمن صورت ساز بشکفد غنچه تصویر بصد شادابی.سالک یزدی ( از آنندراج ).|| ظاهرساز. ریاکار. متظاهر. مزور. حیله گر. رجوع به صورت سازی شود.
معنی کلمه صورت ساز در فرهنگ عمید
۱. سازندۀ صورت، صورتگر. ۲. مصور، نقاش.
معنی کلمه صورت ساز در فرهنگ فارسی
( صفت ) آن که تصویر سازد نقاشی که چهره کسان را سازد .
معنی کلمه صورت ساز در فرهنگستان زبان و ادب
{formative} [زبان شناسی] تکواژ وابسته ای که در تشکیل ستاک به عنوان وند تصریفی و اشتقاقی به کار رود
جملاتی از کاربرد کلمه صورت ساز
خداوند خداوندان و صورت ساز بیصورت چه صورت می کشی بر من تو دانی من نمیدانم