صنعتگری. [ ص َ ع َ گ َ ] ( حامص مرکب ) صنعت کردن. هنر نمودن : جهاندیده دانا به نیک اختری درآمد بتدبیر صنعتگری.نظامی.رجوع به معانی صنعت شود.
معنی کلمه صنعتگری در فرهنگ عمید
[عربی. فارسی] ۱. شغل و عمل صنعتگر. ۲. [قدیمی] هنرنمایی: جهان دیده دانا به نیک اختری / درآمد به تدبیر صنعتگری (نظامی۵: ۹۶۱ ).
معنی کلمه صنعتگری در فرهنگ فارسی
عمل و شغل صنعتگر .
جملاتی از کاربرد کلمه صنعتگری
ایمرتی و راچا-لچخومی روی هم مساحتی برابر ۱۱۰۰۰ کیلومتر مربع دارد. این استان از موقعیت جغرافیایی خوبی بر خوردار است. جادههای زمینی و خطوط هوایی امکان ارتباط این منطقه به صنعتگری مشهورند. ایمرتی از ۱۲ ناحیه اداری تشکیل شدهاست. مساحت آن ۶۳۴۹ کیلومتر مربع است.
چه صنعتگری داری از جزء و کل؟ بگفتا: زبونی و خواری و ذُل
اورزولا فون در لاین با هایکو فون در لاین، که استاد پزشکی و مدیرعامل یک شرکت تجاری توسعه (مهندسی پزشکی) است ازدواج کرده است. هایکو عضو خانوادهٔ فن در لاین است که به صنعتگری در زمینه ابریشم شناخته میشوند. خانواده هر دو آنها از اشرافزاده پادشاهی ساکسونی هستند.
اقتصاد بالهه شامل اجزای مختلفی از قبیل کشاورزی،نساجی،صیادی و صنعتگری میشد.
شاعری، صنعتگری بی طالعم مفلسی آواره از شهر و دیار
کتاب بخاطر رفتار محترمانه اش با دستگاهها، ابزار و صنعتگری مورد علاقه ابزار دوستان و به ویژه مهندسان و مهندسان نمونک ساز است. مجله خیالی «مکانیک مینیاتور» از روی مجله بریتانیایی واقعی «اینجنیر مدل» ساخته شدهاست وشوت خودش تصدیق کرده که شخصیت اصلی رمان از روی نویسنده اصلی آن مجله «ادگار. تی. وست بری» الهام گرفته شدهاست. موضوع داستان زیاد پیچیده یا رمز آلود نیست. تنش و درام داستان با شک کردن به درآمد و ندانستن منبع آن ایجاد میشود.
اشیاء سفالی، مهرههای سنگی و درفش فلزی از جمله اشیایی است که در بخش تمدن شهداد این موزه به چشم میخورد. کاوشهای باستانشناسی نشان میدهد که هزارهٔ سوم و چهارم قبل از میلاد مسیح در شهداد (با نام قدیمی خبیص) مردمانی صنعتگری زیستهاند که با وارد کردن مواد اولیه از دور دست ابزار سنگی و فلزی ساخته و به مناطقی چون ترکستان، دره سند، سواحل جنوبی خلیجفارس و بینالنهرین صادر میکردهاند.