صحف شیث

معنی کلمه صحف شیث در لغت نامه دهخدا

صحف شیث. [ ص ُ ح ُ ف ِ ش َ ] ( اِخ ) و آن بیست و نه صحیفه بوده است. ( الفهرست ابن الندیم ص 33 ).

معنی کلمه صحف شیث در فرهنگ فارسی

طبق روایات کتاب آسمانیی که بر شیث ( ه.م . ) نازل شد و آن شامل بیست و نه صحیفه بود .

جملاتی از کاربرد کلمه صحف شیث

امّا سامره می‌گویند که قومی‌اند از جهودان و صابیان قومی‌اند از ترسایان، و حکم ایشان حکم اهل کتاب است و ایشان که تمسّک به صحف شیث و ابراهیم و داود (ع) کرده‌اند، علما و رایشان مختلف‌اند قومی گفتند ملحق‌اند به‌اهل کتاب، و قومی گفتند بعبده اوثان ملحق‌اند، و قومی گفتند که از عبده اوثان جزیت پذیرند مگر که از عرب باشند، فانّ العرب سیف الاسلام، و فی ذلک ما
بر افواه ائمه دین و علماء شرع متداولست که هر چه اندر کتب و صحف ربّانی است، از اوراق آدم و صحف شیث (ع) و ادریس (ع) و ابراهیم (ع) و موسی (ع) مجموع آن جمله اندر تورات و انجیل و زبور است و هر چه اندرین کتب است بیان و نشان آن در قرآن عظیم و فرقان مجید است، و هر چه در قرآن مجموع و مسموع است در سورة «الحمد» است. و هر چه در سورة «الحمد» است اندرین چهار کلمه است که: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. و هر چه درین چهار کلمه است در حروف «بسم اللَّه» است. و هر چه در صورت «با» است در صرّه نقطه وی است و گفته‌اند: نظم قرآن بر مثال عرش آمد، و نقطه «با» بر مثال ذرّه اکنون دیده سرّ بگشا در صور و در سور نظر کن، نهایت عظمت در قرآن و در عرش ببین و نشان قدرت در ذرّه و در نقطه ببین. در اضافت بقدرت چیزی را عظیم مدان. و در اضافت بحکمت وجود چیزی را حقیر و خرد مخوان. عرش عظیم بیافرید که اندر تحت هر پایه‌ای از پایه‌های آن سیصد و شصت هزار عالم است پر از مقرّبان و مقدّسان. و ذرّه‌ای حقیر بیافرید که قدر رسم صورت وی بینند حسّا، و لکن دست بوی نرسد جسّا و مسّا. این ذرّه که در نقابست نور آفتاب آن را عیان کند، و آن عرش که در حجاب است نور قرآن آن را بیان کند. تا این نور نبود کس ذرّه نبیند. و تا آن نشان نبود کس عرش نداند. و در آفرینش عرش حکمت است که سقف عالم بود. محراب اعظم، آئینه قدرت، نهایت صورت، قبله کرّوبیان، مطاف مقرّبان، خزینه لطائف، منبع طرائف، مطلع انوار، مجمع آثار. و در آفرینش ذرّه حکمت است که بیان کمال قدرت بود، نشان اظهار فطرت، آئینه عبرت، گوای بی‌نیازی عزّت، بیان داعیه اعتبار، نشان قهر و قدرت جبّار. تا بدانی که صنع صانع حکیم جلّ جلاله عبث نبود، و کار وی سفه نبود و بر وی لهو روا نبود. و هر چه کند در آن سرّی است که در ابداع‌ وی هوس و هوی نبود: علی قدر اهل العزم تأتی العزائم! قوله: وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ حقّ جلّ جلاله و عظم شأنه قسم یاد میکند بایّام دهر که محلّ عبرت ناظر است و اثر قدرت آن قادر، که آدمی همیشه در کاست است و در زیان، خراب عمر و مفلس روزگار و حیران. هر روزی که بر وی بغفلت می‌گذرد جز وی از اجزاء عمر وی می‌کاهد و بروز آخر نزدیک میگردد، در نقصان میرود، و می‌پندارد که هی‌فزاید. بنقد عصیان می‌آرد و طاعت با فردا می‌افکند.