صبیر

معنی کلمه صبیر در لغت نامه دهخدا

صبیر. [ ص َ ] ( ع ص ) شکیبا. || پذرفتار. ( منتهی الارب ). پایندان. ( مهذب الاسماء ). || معتمد قوم در امور ایشان. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) ابر سپید. ( مهذب الاسماء ). || ابر سپید یا ابر سطبربالای ابر پاره یا ابر توبرتو یا پاره سپید متفرق وپریشان. ج ، صُبر. || نان تنک پهناور و مانند آن که بر آن دیگر مأکولات نهند. هر چه بر آن طعام عروسی برآرند. || خوان. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه صبیر در فرهنگ فارسی

کاکتوس
شکیبا

معنی کلمه صبیر در فرهنگ اسم ها

اسم: صبیر (پسر) (عربی) (تلفظ: sobeyr) (فارسی: صبیر) (انگلیسی: sobeyr)
معنی: شکیبا

جملاتی از کاربرد کلمه صبیر

فرمود: ای علی «قل اللهم اغنی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمن سواک » و اگر دینی چون دین صبیر بر تو بود، خداوندش بپرداز.