صبح سعادت

معنی کلمه صبح سعادت در لغت نامه دهخدا

صبح سعادت. [ ص ُ ح ِ س َ دَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آغاز خوشبختی :
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر بکوی فلان کن در آن زمان که تو دانی.حافظ.نسیم صبح سعادت محمد است و علی
شفیع روز قیامت محمد است و علی.؟|| قسمی خربزه است .

جملاتی از کاربرد کلمه صبح سعادت

جبینش مطلع صبح سعادت شب غیب از رخش روز شهادت
ای صبح سعادت ز جبین تو هویدا این حسن چه حسنست؟ تقدس و تعالا
چون صبح سعادت رخت طالع شد پیشش رومی ز سوختن نتوانم
فروزان طلعت صبح سعادت معنبر طرات شام غریبان
فروغ صبح سعادت ز رأی انور او است نشان روز عدویش شبان تار آمد
آفتابی چون علی موسی الرضا را در وجود مشرق صبح سعادت موسی کاظم بود
به می کشان صبحدم داد صلا پیر دیر که ای صبوحی کشان صبح سعادت بخیر
ای صبح سعادت بدم از مشرق امید تا ظلمت غم در همه آفاق نماند
از افق مکرمت صبح سعادت دمید //محو مجازات شد شاه حقیقت رسید
یقین که صبح ز ایّام دولت او را هنوز صبح سعادت نمی‌کند آغاز؟
گر صبح سعادت به تو اقبال نمودی کی دامن و ریش تو به دست عسسستی