صارلی

معنی کلمه صارلی در لغت نامه دهخدا

صارلی. ( اِخ ) یکی از فرقه های کرد است در جنوب موصل که عبادات و عقاید آنان سرّی است وکسی را بر آن وقوف نیست. گویند کتاب ایشان به پارسی است و آثاری از دین باستان ایران و عقاید غُلات در آن دیده میشود. این طائفه خود را از نسل عشیره کاکه میدانند که از کرکوک بدانجا هجرت کرده اند. و جماعت کاکه را نیز آئینی مرموز است و با علی اللهیان نسبت تام دارند. گویند وجه تسمیه این طائفه به صارلی آن است که روحانیون ایشان بهشت را به مردم طائفه می فروختند و چون کسی بدینسان بهشت را مالک میشد میگفت : صارت لی الجنة؛ یعنی بهشت از آن ِ من گردید . ( تاریخ کرد رشیدیاسمی صص 124 - 125 ).

جملاتی از کاربرد کلمه صارلی

در عراق به پیروان یارسان کاکه‌ای یا صارلی گفته می‌شد. صارلی‌ها که گروهی از یارسانیان ساکن موصل هستند، از شهرزور به آنجا آمده و خان موصل از استرداد آن‌ها جلوگیری کرده و آن‌ها را صارلی یعنی از آن خود خطاب کرده‌است.