صاحب مرتبه

معنی کلمه صاحب مرتبه در لغت نامه دهخدا

صاحب مرتبه. [ ح ِ م َ ت َ ب َ / ب ِ ] ( ص مرکب ) خداوند مقام : و صاحب مرتبه گرداندش بسبب آنکه بیشتر نزدیک او فرستاد. ( تاریخ بیهقی ص 311 ).

معنی کلمه صاحب مرتبه در فرهنگ فارسی

خداوند مقام

جملاتی از کاربرد کلمه صاحب مرتبه

گر چو ما خدمتی شاه شوی صاحب مرتبه و جاه شوی
باری، هر عملی که از صاحب مرتبه شجاعت سر می زند، در هر وقتی که بوده باشد موافق طریقه عقل و مناسب وقت است، نه او را از کشیدن بار مصائب و فتن، کلالی و ضعفی، و نه از چشیدن زهر نوائب و محن، المی و ملالی است نه در دلش از حوادث زمان اضطرابی و حیرتی، و نه در خاطرش از آفات جهان تشویش و دهشتی است و آنچه بر دیگران گران است، در پیش او سهل و آسان است، و آنچه بر مردمان سخت و دشوار است، و در نزد او نرم و هموار است، اگر غضب کند از فرمان عقل بیرون نمی رود، و اگر انتقام کشد پا از جاه شرع بیرون نمی نهد.
ضد سخط، رضا است و آن عبارت است از ترک اعتراض الهیه در باطن و ظاهر، قولا و فعلا و صاحب مرتبه رضا پیوسته در لذت و بهجت و سرور و راحت است، زیرا تفاوتی نیست در نزد او میان فقر و غنا، راحت و عنا، بقا و فنا، عزت و ذلت، مرض و صحت، و موت و حیات و هیچ یک از اینها بر دیگری در نظر او ترجیح ندارد و هیچ کدام بر دل او گران نیست، زیرا که همه را صادر از خدای تعالی می داند به واسطه محبت حق که بر دل او رسوخ نموده بر همه افعال او عاشق است و آنچه از او می رسد بر طبع او موافق است و می گوید: