شیوه گری

معنی کلمه شیوه گری در لغت نامه دهخدا

شیوه گری. [شی وَ / وِ گ َ ] ( حامص مرکب ) ناز و کرشمه و دل فریبی. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ) :
اگرچه شهر پر از دلبران چالاک است
تو خود به شیوه گری شیوه دگر داری.نزاری قهستانی.می چکد شیر هنوز از لب همچون شکرش
گرچه در شیوه گری هر مژه اش قَتّالیست.حافظ.|| حیله گری. ( فرهنگ فارسی معین ) :
شاه دانست کآن چه شیوه گری است
دزد خانه به قصد خانه بری است.نظامی.

معنی کلمه شیوه گری در فرهنگ عمید

ناز، کرشمه، دلبری.

معنی کلمه شیوه گری در فرهنگ فارسی

۱ - ناز کرشمه دلفریبی . ۲ - حیله گری .

معنی کلمه شیوه گری در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:مانریسم

جملاتی از کاربرد کلمه شیوه گری

برو برو که چه خوش می روی به شیوه گری بچم بچم که چه خوش می چمی به رعنائی
ما سهی سرو ندیدیم بدین شیوه گری ما دگر ماه ندیدیم بدین دلبندی
از شیوه گری در شکن هر زلفی صد شیوه و صد هزار دستان دارد
شیرین دهنش چو در سخن می آید در شیوه گری شکن شکن می آید
ما به سلیمان خوشیم دیو و پری گو مباش حسن تو از حد گذشت شیوه گری گو مباش