معنی کلمه شکم پرور در لغت نامه دهخدا شکم پرور. [ ش ِ ک َ پ َ وَ ] ( نف مرکب ) شکم پرست. شکم بنده. ( آنندراج ). مبطان. بطن. ( یادداشت مؤلف ) : بوالهوس را زآن لب شیرین نظر بر نشئه نیست این شکم پرور برای نقل صهبا می خورد.صائب تبریزی ( از آنندراج ).رجوع به مترادفات کلمه شود. || شهوت پرست. نفس پرور. عیاش. ( ناظم الاطباء ).
جملاتی از کاربرد کلمه شکم پرور از لحد خاک شکم پرور دهان وا کرده است تو ز غفلت همچنان در بند پروار خودی یا ز منصب عزل گشته عاملی یا شکم پرور گدایی کاهلی ای که از اطعمه سیری زپی البسه رو که تن از رخت عزیز است و شکم پرور خوار با شکم پرور از شکم هم گو که شکم هم مثال انبار است