معنی کلمه شروه در لغت نامه دهخدا
- شروه خوان ؛ آنکه به آهنگ شروه خواند :
از زبان دانیش در طرف چمن افکنده شور
بلبلان پهلوی گو قمریان شروه خوان.ظهوری ( از بهار عجم ).
شروه. [ ش َرْ وِ ] ( اِخ ) نام پهلوانی ارمنی نژاد. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( از شرفنامه منیری ) :
ز گردان ارمن یکی تند شیر
به کشتن قویدل به مردی دلیر
ز شیران سبق برده شروه به نام
به هنگام جنگ آزمایی تمام.نظامی.