شرمگن

معنی کلمه شرمگن در لغت نامه دهخدا

شرمگن. [ ش َ گ ِ ] ( ص مرکب ) مخفف شرمگین. شرمناک. خجل. شرمسار. شرم زده. مستحیی. ( یادداشت مؤلف ). شرمگین. ( فرهنگ فارسی معین ) :
بجان شرمگن نزد شاه آمدند
جگر خسته و با گناه آمدند.فردوسی. || باحیا. خجول. محجوب. ( یادداشت مؤلف ) :
گفتم ای زن که تو بهتر ز زنان باشی
از نکوکاران وز شرمگنان باشی.منوچهری.سعدی نرسد به یار هرگز
کاو شرمگن است و یار ساده.سعدی.رجوع به شرمگین شود.

معنی کلمه شرمگن در فرهنگ عمید

شرمگین، خجل، شرمسار، شرمنده.

معنی کلمه شرمگن در فرهنگ فارسی

خجلت شرمساری شرمندگی .

جملاتی از کاربرد کلمه شرمگن

سعدی نرسد به یار هرگز کاو شرمگن است و یار ساده
حورا توئی ار نکو و با شرمی گر شرمگن و نکو بود حورا
بیابی ز من شرم و آهستگی اگر شرمگن مرد و آهسته‌ای