معنی کلمه شرقیه در لغت نامه دهخدا
- شجرة شرقیة غربیة ؛درختی که صبح و عصر آفتاب بدان بتابد. ( از اقرب الموارد ).
|| سوی آفتاب برآمدن. ( مهذب الاسماء ). رجوع به شرق شود.
شرقیة. [ ش َ قی ی َ ] ( اِخ ) شهرستانی است به مصر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از معجم البلدان ).
شرقیة. [ ش َ قی ی َ ] ( اِخ ) محله ای به بغداد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). محله ای بوده در مغرب بغداد در طرف مشرق باب البصرةو مسجدی داشته موسوم به شرقی. ( از معجم البلدان ).
شرقیة. [ ش َ قی ی َ ] ( اِخ ) دهی بود به بغداد. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ).
شرقیة. [ ش َ قی ی َ ] ( اِخ ) محله ای است به واسط. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).
شرقیة. [ ش َ قی ی َ ] ( اِخ ) محله ای است به نیشابور. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).