شرط وجوب

معنی کلمه شرط وجوب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شرط وجوب‏ به شرط مقابل واجب است و در پیدایش مصلحت در متعلق وجوب نقش دارد
شرط به لحاظ متعلّق به شرط وجوب و شرط واجب تقسیم می ‏شود. شرط وجوب شرطی است که در پیدایی مصلحت در متعلّقِ وجوب نقش دارد؛ به گونه ‏ای که با نبود آن متعلق فاقد مصلحت است و در نتیجه واجب نخواهد بود، مانند استطاعت نسبت به حج. بر خلاف شرط واجب که در تحقق مصلحت در خارج و کیفیت امتثال نقش دارد، مانند پیمودن راه برای ادای مناسک حج یا طهارت نسبت به نماز.
چگونگی شرط وجوب
شرط وجوب یا از شرایط عمومی همه تکالیف است، مانند بلوغ و عقل و یا خصوص بعضی تکالیف، همچون استطاعت که شرط وجوب حج است.
تفاوت شرط وجوب با شرط واجب در این است که در اول تحصیل شرط بر مکلف واجب نیست. بنابر این، بر مکلّف واجب نیست در پی تحقق استطاعت برآید.
لیکن در دوم تحصیل آن بر مکلّف واجب است. از این رو، بر او سفر کردن برای ادای مناسک حج و نیز طهارت برای به جا آوردن نماز واجب است.

جملاتی از کاربرد کلمه شرط وجوب

اما شرط وجوب حج اسلام است و بلوغ و عقل و آزادی و استطاعت و استطلعت دو نوع است: یکی آن که توانا بود که خود حج کند به تن خویش، و این به سه چیز بود: یکی آن که به تن درست بود، دیگر آن که راه ایمن بود و بر راه دریای خطرناک و دشمنی که از وی بیم مال یا تن بود نباشد، و دیگر آن که چندانی مال دارد که نفقه رفتن و آمدن را بس بود و نفقه عیال را تا باز آید، پس از آن که همه وامها گزارده باشد و باید که ستور دارد و پیاده رفتن لازم نیاید اما نوع دیگر آن است که به تن خویش نتواند که مفلوج بود یا بر جای مانده بود و چنان که امید بهتر شدن نبود الا به نادر و استطاعت وی بدان بود که چندان مال دارد که نایبی بفرستد تا حج وی بکند و مزد وی بدهد و اگر پسر وی در پذیرد که وی حج کند رایگان، بر وی لازم آید که دستوری دهد که خدمت پدر شرف باشد و اگر گوید که من مال بدهم تا کسی را اجارت گیری، لازم نیاید قبول کردن که در قبول مال منت بود و اگر بیگانه ای از وی حج خواهد لازم نیاید منت وی پذیرفتن و چون استطاعت حاصل شد باید که تعجیل کند، پس اگر تاخیر کند روا باشد، اگر توفیق یابد که سال دیگر بکند اگر تاخیر کند و بمیرد، پیش از حج عاصی بود و از ترکه وی حج کنند به نیابت وی، اگرچه وصیت نکرده باشد که این وامی گشت بر وی عمر، رضی الله عنه، گوید که قصد آن خواستم کرد تا بنویسم که هرکه مستطیع باشد در شهرها و حج نکند از وی گزیدی همی ستانید.