معنی کلمه شتی در لغت نامه دهخدا
شتی. [ ش َی ی ] ( ع ص نسبی ) باران زمستانی. ( مهذب الاسماء ) ( از محیط المحیط ).
شتی. [ ش َت ْ تا ] ( ع ص ) ج ِ شتیت به معنی کار پراکنده. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). متفرق : تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتی. ( قرآن 14/59 )؛... و دلهای ایشان پراکنده است. ( از محیط المحیط ).
- || قوم شتی ؛گروه از اصناف مردم. ( منتهی الارب ). قومی از قبایل متفرق. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به شتیت شود.
|| در استعمال از لفظ شتا که مأخوذ از عربی است به معنی کثرت و بسیاری چیزی مراد میگردد چرا که پراکندگی اعداد را کثرت و بسیاری لازم است. ( از غیاث اللغات ).
شتی. [ ش ُی ی ] ( ع اِ ) ج ِ شتاء. ( اقرب الموارد ) ( محیط المحیط ).