شاه گردون
معنی کلمه شاه گردون در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه شاه گردون
هاتفی در ابتدای فاتحه آواز داد دولت این شاه گردون منزلت بی انتهاست
ای پس از داور خداگیهان خدای راستین شاه گردون آستان دارای دریا آستین
رخ شاه گردون شد از بیم زرد پر از خاک شد جامه مه ز گرد
غیر تاج خدایگان ملوک جز بر و یال شاه گردون جاه
از زلال فیض خاک این مقام پرصفا گلشن نخل دعای شاه گردون حشمت است
خروشان بزد دست بر سر ضریر بگفتا که ای شاه گردون سریر
نج نوبت شاه گردون اقتدار پنج اسب از خویش کشت آن پنج بار
این بلند ایوان کیوان پایه چون اتمام یافت زاهتمام شاه گردون شوکت و انجم سپاه
که با فر و برزی و بارای و داد ندارد چو تو شاه گردون بیاد
به سر تازیانهٔ زرین شاه گردون گرفت عالم صبح