شاه داعی

معنی کلمه شاه داعی در لغت نامه دهخدا

شاه داعی. ( اِخ ) داعی شیرازی. فخرالعارفین سیدنظام الدین محمودبن حسن الحسنی ملقب به داعی الی اﷲ. از سادات حسنی شیراز و از نوادگان داعی صغیر از دعاة طبرستان و شاعری چیره دست و عارفی وارسته است. رجوع به داعی ( شاه... ) شود.

معنی کلمه شاه داعی در فرهنگ فارسی

یا داعی شیرازی . فخر العارفین سید نظام الدین محمود بن حسن الحسنی ملقب به داعی الی الله از سادات حسنی شیراز و از نوادگان داعی صغیر از دعاه طبرستان و شاعری چیره دست و عارفی وارسته است .

جملاتی از کاربرد کلمه شاه داعی

۴. حقیقة الحقائق، ترجمه شاه داعی شیرازی
سید چون او را دیده فرموده: رشتهٔ لاک معرفت شمایید. به سید در جواب گفته که ما نمی‌توانیم از اللّه گفت، از نعمت اللّه می‌گوییم. جناب شاه داعی اللّه شیرازی با وی معاصر و معاشر و وی را تمجید کرده. مرثیه در وفاتش به نظم آورده. غرض، شیخ اشعار بسیار از هر مقوله دارند وبیشتر مصارع شمس الدین محمد حافظ شیرازی را به تضمین در شعر خود می‌آورند. مرقدش در تکیهٔ چهل تنان شیراز، و این چند بیت از اوست: