شاه حسنی

معنی کلمه شاه حسنی در لغت نامه دهخدا

شاه حسنی. [ ح َ س َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رستم بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون. دارای 740 تن سکنه. آب آن از رودخانه فهلیان. محصول آن برنج و حبوبات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

معنی کلمه شاه حسنی در فرهنگ فارسی

ده . از دهستان رستم بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون . آب : رودخان. فهلیان . محصول : برنج و حبوبات .

جملاتی از کاربرد کلمه شاه حسنی

تو شاه حسنی و اهلی خراب کشتن خود به تیغ جور اگر او را نمیکشی ستم است
تو شاه حسنی وداری ز مشک بر سر تاج بگیر ازهمه دلبران عالم باج
ناله کرد از بخت خود اهلی چه خوبش گفت بخت بنده آن شاه حسنی پیش او فریاد کن
تو شاه حسنی و عالم گدایت توئی خواجه جهان جمله غلامت
خوش است از نظر لطف شاه حال گدا تو شاه حسنی و حال گدا نمی نگری
بیک حکایت شیرین هلاک کن خسرو تو شاه حسنی ازو داد کوهکن بستان
قسم به مهر جمالت که جز تو ماه ندارم تو شاه حسنی و غیر از رخ تو شاه ندارم
تو شاه حسنی و مهمان عاشق درویش مرنج از آنکه می و نقل دیر و زود آورد
تو شاه حسنی و خلوت سرای توست دلم هزار سال به دولت درین سرا بنشین
تو شاه حسنی و بر درگهت به بانک بلند کسی که لاف گدائی زده‌ست محتشم است