شاه حسن

معنی کلمه شاه حسن در لغت نامه دهخدا

شاه حسن. [ ح َ س َ ] ( اِخ ) رکن الدین بن شاه محمود معین الدین اشرف یزدی هفتمین وزیر شاه شجاع. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 2 صص 265 - 276 شود.

معنی کلمه شاه حسن در فرهنگ فارسی

رکن الدین ابن شاه محمود معین الدین اشرف یزدی هفتمین وزیر شاه شجاع .

جملاتی از کاربرد کلمه شاه حسن

ای شاه حسن آنکه ترا تخت و تاج داد ما را بگوشه نظری احتیاج داد
ای شاه حسن بر من مسکین زکوه ده دل مرده ام مرا زلب خود حیات ده
زنگ از آیینهٔ درون بزدای پس به ایوان شاه حسن درآی
داکتر سیدامیر شاه حسن یار فرزند غلام حسن در سال ۱۳۲۱ ه‍.ش در ولسوالی پنجاب ولایت بامیان متولد گردید. وی تحصیلات ابتدایی را در پنجاب و تحصیلات متوسطه و لیسه را در لیسه ابن سینای کابل فراگرفت. او از دانشکده زراعت دانشگاه کابل فارغ شده، ماستری خود را در رشته محیط زیست از دانشگاه ایالتی نیویورک و دکترای خود را در رشته زراعت از دانشگاه ایالتی کلرادو به‌دست‌آورد.
فتح ملوک از سپه است ای سپاه خط چون شد که شاه حسن شکستن ز لشکر است
گر به درویشی برد نام مرا آن شاه حسن هر خطیبی خطبه در منبر به نام من کند
عاشقان آیینه‌های عشق حق پیش شاه حسن عبد مسترق
زان دم که شاه حسن تو زد خیمه در جهان عالم ز شور عشق پر از گیرو دار بود
داد می خواهد دلم از ظلم هجر ای شاه حسن شوکت شاهی فزون بادت اگر دادش دهی
قطب نه دایره تاج الفقرا شاه حسن آنکه یک نکته ز کلکش دو جهانرا سخنست
پیش تو داد من ز جور زمانه است اس شاه حسن عاشقم اینها بهانه است