شان عسل
معنی کلمه شان عسل در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه شان عسل
بی مرکزست دایره عیش ناتمام شان عسل حقارت زنبور نشکند
گرچه بر من فکر روزی زندگی را تلخ ساخت شش جهت شان عسل گردید از زنبور من
دل را صفت کینه میاموز سعیدا کاین شان عسل خانهٔ زنبور نگردد
در مزرع خصم تو به فرض اربچرد نحل از شان عسل یافت توان لذت سم را
شش جهت شان عسل شد گرچه از زنبور من شد ز حرف تلخ گوشم چون دهان مار تلخ
از شیرینی به دست اطفال چون شان عسل نموده غربال
نیست از نوش چو زنبور به جز نیش مرا اگرچه نه دایره شد شان عسل از نوشم
نیست در شان عسل حسن گلوسوز این قدر چاشنی بخش لب شکرفشان پیداست کیست
چون شان عسل شود از ایشان هر روز هزار خانه ویران