شامار. ( اِخ ) ظاهراً مصحف شابهار. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). نام موضعی است که گروهی از گبران در آن توطن دارند. ( برهان قاطع ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( تحفة الاحباب اوبهی ). نام جایی و گروهی از گبران است. ( سروری ). شاماز. ( برهان قاطع ). این کلمه را در فرهنگها عموماً بمعنی جایی از گبران یا جای گبران نوشته اند و هیچیک شاهدی ندارند تنها در حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی آمده است : شامار نام جایگاه گروه گبران است. کلمه شامار از بیت منطقی رازی : همه کس صنما ترا پرستد و ما ازآتش دل آتش پرست شاماریم. چون وصفی ازبرای آتش پرست می نماید نه نام محلی. ( از یادداشت مؤلف ).
معنی کلمه شامار در فرهنگ فارسی
ظاهرا مصحف شابهار نام موضعی است که گروهی از گبران در آن توطن دارند . نام جایی و گروهی از گبران است .
جملاتی از کاربرد کلمه شامار
کدخدای این طایفه برعهده شامار و آخرین کدخدای این طایفه در دوره پهلوی شادروان نامدار آرمان بود.