شاد زیستن

معنی کلمه شاد زیستن در لغت نامه دهخدا

شاد زیستن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) شاد و خرم زندگی کردن. فعل امر از این مصدر را بصورت کلمه دعا و تهنیت و آفرین بکار برده اند، مانند: شاد زی ! شاد زیید! بزی شاد! همیشه بزی شاد! شاد زید! رجوع به فهرست ولف شود :
شاد زی با سیاه چشمان شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد.رودکی.روز ارمزد است شاها شاد زی
بر کت شاهی نشین و باده خور.بوشکور.فریدون بریشان سخن برگشاد
که خرم زیید ای دلیران و شاد.فردوسی.زمین را ببوسید پس پهلوان
که جاوید زی شاد و روشن روان.فردوسی.برستم چنین گفت کای پهلوان
همیشه بزی شاد و روشن روان.فردوسی.خورشگر بدو گفت کای پادشا
همیشه بزی شاد و فرمان روا.فردوسی.یکی آفرین کرد سام دلیر
که تهما هژبرا بزی شاد دیر.فردوسی.ز گیتی پرستنده فر نصر
زید شاد در سایه شاه عصر.فردوسی.شادزی ای در ظهور معجز تدبیر
روی سیه کرده رسم سحر مبین را.انوری.

معنی کلمه شاد زیستن در فرهنگ فارسی

شاد و خرم زندگی کردن

جملاتی از کاربرد کلمه شاد زیستن

اخلاق به عنوان موضوعی مستقل ابتدا در آثار ارسطو مورد توجه قرار گرفت. اخلاق ارسطویی عمدتاً به فضیلت یا داشتن رفتار یا عادات خوب و مناسب می‌پردازد. هدف دستیابی به فضیلت هم، شاد زیستن است. در واقع، اخلاق همان مطالعه نظام‌مند نحوه زیست به بهترین صورت است.