سگ شکاری
معنی کلمه سگ شکاری در دانشنامه عمومی

سگ شکاری

معنی کلمه سگ شکاری در دانشنامه عمومی

سگ شکاری ( انگلیسی: Hunting dog ) سگی است که با انسان ها یا برای انسان ها شکار می کند. نژادهای سگ شکاری مختلفی برای وظایف مختلف وجود دارد. دسته های اصلی سگ های شکاری عبارتند از تریر، سفلیس ها و داکسهوند. تقسیم بندی های بیشتر می تواند در میان این دسته ها بر اساس مجموعه مهارت های سگ انجام شود.
سگ شکاری (ترانه). «سگ شکاری» ( به انگلیسی: Hound dog ) ترانه ای معروف است با صدای الویس پریسلی و نوشته شده توسط دو ترانه سرای معروف جری لیبر و مایک استولر است. ژانر آن موسیقی بلوز و از نوع دوازده میزانی است. اولین بار بیگ ماما تورنتون این ترانه را در سال ۱۹۵۲ اجرا نمود. پس از او این ترانه بیش از ۲۵۰ بار بازخوانی شده است که معروف ترین آنها ورژن الویس در سال ۱۹۵۶ است. این ترانه مقام نوزدهم را درمیان پانصد ترانه برتر تاریخ موسیقی در مجله رولینگ استون دارا می باشد و نیز با فروشی بیشتر از ۱۰۰۰۰۰۰۰ نسخه، یکی از پرفروشترین ترانه های تاریخ موسیقی است.

معنی کلمه سگ شکاری در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سگ شکاری از جمله سگ هایی است که آموزش می دهند تا از آن برای شکار استفاده شود.
سگ شکاری سگ آموزش دیده برای شکار می باشد.
کاربرد فقهی
از آن در باب صید و ذباحه نام برده اند.
حلّیت شکار با سگ شکاری
از میان حیوانات شکاری- همچون ببر، باز و عقاب- تنها سگ شکاری است که شکار توسط آن با شرایطی که ذکر خواهد شد حلال است. البته اگر شکار زنده به دست شکارچی بیفتد و ذبح شرعی گردد، تفاوتی میان سگ شکاری و غیر آن نخواهد بود.
شرایط حلّیت شکار با سگ شکاری
...

جملاتی از کاربرد کلمه سگ شکاری

جان، داووس، گندری و جورا با تورموند در قلعه نگهبانان شب ایست واچ، جایی که برادران بدون پرچم و سگ شکاری زندانی هستند، ملاقات می کنند. همه درباره دشمنی های خود بحث می کنند، اما اذعان دارند که اکنون در حال مبارزه با یک دشمن مشترک هستند. گندری به جان می‌گوید که به آنها اعتماد نکند، به یاد می‌آورد که چگونه او را به ملیساندر فروختند، اما جان اصرار می‌کند که همه آنها در یک طرف هستند، زیرا "همه ما داریم نفس می‌کشیم." داووس تصمیم می گیرد در ایست واچ بماند و بقیه به سمت شمال حرکت میکنند.
صیدی نیافتیم که مطلق عنان کنیم عمر سگ شکاری ما در مرس گذشت
و مثل غضب چون سگ شکاری است و مثل شهوت چون اسب و مثل عقل چون سوار که اسب گاه بود که سرکش بود و گاه بود که فرمان بردارد. و سگ گاه بود که آموخته بود و گاه بود که بر طبع خود بود و تا این آموخته نبود و تا آن فرهخته نبود، سوار را امید آن نباشد که صید به دست آرد، بلکه بیم آن بود که خود هلاک شود که سگ اندر وی افتد و اسب وی را بر زمین افکند. و اما معنی عدل آن باشد که این هردو را اندر اطاعت عقل و دین دارد. گاه شهوت را بر خشم مسلط کند تا سرکشی وی بشکند و گاه خشم را بر شهوت مسلط کند تا شره وی بشکند. و چون این هر چهار بدین صفت بود، این نیکوخویی مطلق بود. و اگر از این بعضی نیکو نباشد، این نیکوخویی مطلق نباشد، همچنان که کسی را که دهان نیکو بود و بینی زشت، این نیکوخویی مطلق نباشد.