سواه
معنی کلمه سواه در دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
سوی (۸۳ بار)ه (۳۵۷۶ بار)
«سَوّاه» از مادّه «تسویه» به معنای تکمیل کردن است، و این اشاره به مجموع مراحلی است که انسان از هنگامی که به صورت نطفه است، تا مرحله ای که تمام اعضای بدن او آشکار می گردد، طی می کند و همچنین مراحلی را که «آدم» بعد از آفرینش از خاک تا به هنگام نفخ روح پیمود.
جملاتی از کاربرد کلمه سواه
بو سعید خرّاز گفت: من استقرّت المعرفة فی قلبه لا یبصر فی الدّارین سواه و لا یسمع الّا منه و لا یشتغل الّا به هر آن دل که معرفت درو جای گرفت اندیشه هر دو سرای ازو برخاست، بهر چه نگرد حق را بیند و هر چه شنود از حق شنود، یکبارگی دل با حق پردازد و بمهر وی نازد، از اینجا آغاز کند خدمت در خلوت و مکاشفت حقیقت و استغراق در مواصلت، خدمت در خلوت از آدمیان نهان، مکاشفت حقیقت از فریشتگان نهان، استغراق در مواصلت از خود نهان.
یا بهائی اتخذ قلبا سواه فهو ما معبوده الا هواه
والخیرا جمع فیما اختار خالقنا و فی اختیار سواه الشر والشوم
سحاب همّت خورشید مکرمت، نورنگ که فیض نعمت عامش به ما سواه رسید
علی سهل گفت: اعاذ نا اللّه و ایاکم من غرور حسن الاعمال مع فساد بواطن الاسرار. و هم وی گفت: التصوف التبری عن من دونه والتخلی عن من سواه و پرسیدند از وی از حقیقت توحید، گفت: بعید من الظنون قریب فی الحقایق.
فسبحان من لا یحمد سواه علی السّراء و الضّراء و تبارک من لا یتّهم [فی] قضایاه فی الشدة و الرخاء. و هو جلّ اسمه یقول «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ.»
و الخیر اجمع فیما اختار خالقنا و فی اختیار سواه اللّؤم و الشوم
کنون نهاد ز روی رضا سر تسلیم به آستان رضا روح من سواه فداه
عارف که سخن به راه گوید الله ولا سواه گوید