جملاتی از کاربرد کلمه سرورا
الا یا سرورا از چرخ دارم حدیثیخوش چو وحی آسمانی
به گلشن سرورا از حسرت بالای خود کشتی کرم کردی که این پا بسته را آزاد فرمودی
پناها، امیدا، سرا، سرورا به خون خفته شاها بریده سرا
قدت را سرو گفتم لیک حیرانم که در بستان ثمرکی سرورا عناب و بادام و شکر باشد
دلیرا – هژبرا –سرا – سرورا گرانمایه اسپهبدا – صفدرا
که کوشنده نام آورا سرورا گرانمایه اسپهبدا صفدرا
دادمی نسبت به قدت سرورا سرو را بود ار دوچشم عبهری
خسروا شاها جوان دل شهریارا سرورا ای جهان را عهد نو هنگامهات خرم بهار
که رادا، یلا، نامور سرورا مرا یاور و یار و غمگسترا